کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرغاریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرغاریدن
/farqāridan/
معنی
آغشته کردن با آب یا مایع دیگر؛ خمیر کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرغاریدن
لغتنامه دهخدا
فرغاریدن . [ ف َ دَ ] (مص ) چیزی را خوب تر کردن و خیسانیدن در آب و غیره . رجوع به فرغار کردن شود. || به هم سرشتن و آغشته کردن . (برهان ). رجوع به فرغار و فرغردن شود.
-
فرغاریدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ دَ) (مص م .) 1 - خیسانیدن . 2 - سرشتن .
-
فرغاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فرغاردن، فرغردن› [قدیمی] farqāridan آغشته کردن با آب یا مایع دیگر؛ خمیر کردن.
-
جستوجو در متن
-
فرغائیدن
لغتنامه دهخدا
فرغائیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) فرغاریدن . فرغاییدن . (آنندراج ). رجوع به فرغاریدن شود.
-
فرغاردن
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ دَ) (مص م .) نک فرغاریدن .
-
فرغار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farqār ۱. مرطوب؛ تر؛ خیس.۲. (بن مضارعِ فرغاردن) = فرغاریدن
-
فرغردن
لغتنامه دهخدا
فرغردن . [ ف َ غ َ دَ ] (مص ) آغشتن . سرشتن . (یادداشت به خط مؤلف ). خیسانیدن . تر کردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرغاریدن شود.
-
فرغار کردن
لغتنامه دهخدا
فرغار کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خیسانیدن . (یادداشت به خط مؤلف ) : بگیرند زردآلوی کشته و... و یک شب در آب فرغار کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فرغر و فرغرده و فرغاریدن شود.
-
فرغرده
لغتنامه دهخدا
فرغرده . [ ف َ غ َ دَ / دِ ] (ن مف ) آغشته و به هم سرشته . (برهان ) : علم چون در نور حق فرغرده شدپس ز علمت نور یابد قوم لد. مولوی .رجوع به فرغار و فرغاریدن شود.
-
خیساندن
لغتنامه دهخدا
خیساندن . [ دَ ] (مص ) خیسانیدن . (ناظم الاطباء). ترنهادن . فرغاردن . فرغاریدن . شیبانیدن . شیوانیدن . آغاردن . آغاریدن . بیاغاریدن . آغوندن . نقوع . نقع. (یادداشت مؤلف ). آغشتن و قرار دادن در مایعی تر نهادن . || سخت تر کردن . خیس کردن . (یادداشت مو...