کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرعی
/far'i/
معنی
۱. مسیر غیراصلی.
۲. [مجاز] غیراصلی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تابع، ضمیمه، منشعب ≠ اصلی
دیکشنری
adjunct, accessory, alternative, ancillary, auxiliary, by-, circumstantial, fringe, incidental, minor, off, outside, para-, petty, secondary, side, subsidiary
-
جستوجوی دقیق
-
فرعی
واژگان مترادف و متضاد
تابع، ضمیمه، منشعب ≠ اصلی
-
فرعی
لغتنامه دهخدا
فرعی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فرع . مقابل اصلی . (یادداشت به خط مؤلف ) (ناظم الاطباء).
-
فرعی
لغتنامه دهخدا
فرعی . [ ف ِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به فرع که نام پدر تمیم بن فرع فرعی است . (سمعانی ).
-
فرعی
لغتنامه دهخدا
فرعی . [ ف ِرَ ] (اِخ ) تمیم بن فرع مصری . از عمروبن العاص و عقبةبن عامر و جز آنان روایت دارد. حرملةبن عمران از وی روایت کند. (اللباب فی تهذیب الانساب . ج 2 ص 206).
-
فرعی
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به فرع . 2 - غیراصلی .
-
فرعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی منسوب به فرع) [عربی. فارسی، مقابلِ اصلی] far'i ۱. مسیر غیراصلی.۲. [مجاز] غیراصلی.
-
فرعی
دیکشنری فارسی به عربی
تابع , تافه , رافد , عرضي , غريب , مدرسة ثانوية , مساعد , مع السلامة , ملحق , من قبل
-
واژههای مشابه
-
مخزن فرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← مخزن اضطراری
-
tributary circuit, tributary 2
مدار فرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مداری که ایستگاهها را به شبکۀ مازه یا مرکز سودهی وصل میکند
-
derived unit
یکای فرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] یکای اندازهگیری کمیت فرعی که از ترکیب یکاهای اصلی حاصل میشود
-
secondary diagonal
قطر فرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] درایههایی از یک ماتریس مربعی واقع بر خط راستی که از گوشۀ سمت چپ پایینی تا گوشۀ سمت راست بالایی ماتریس امتداد دارد
-
derived quantity
کمیت فرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمیتی فیزیکی و متفاوت با کمیتهای اصلی که یکای آن برحسب یکای کمیتهای اصلی تعیین میشود
-
accessory mineral
کانی فرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی کانی که وجود آن در ردهبندی و نامگذاری سنگها نقشی نداشته باشد
-
sub-addressing
فرعیگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که مشترک برخوانده با استفاده از آن میتواند ظرفیت نشانیدهی خود را با افزودن ارقام دیگری بر شمارۀ اصلی افزایش دهد