کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرسودگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرسودگی
مترادف و متضاد
۱. پوسیدگی، کهنگی
۲. خستگی، فرتوتی، واماندگی
دیکشنری
exhaustion, seediness, slippage, tiredness, wear, wear and tear, weariness
-
جستوجوی دقیق
-
فرسودگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوسیدگی، کهنگی ۲. خستگی، فرتوتی، واماندگی
-
فرسودگی
لغتنامه دهخدا
فرسودگی . [ ف َ دَ / دِ ] (حامص ) فرسوده شدن . فرسوده بودن . فرسایش . رجوع به فرسوده و فرسودن شود.
-
فرسودگی
دیکشنری فارسی به عربی
اعياء
-
واژههای مشابه
-
غم فرسودگی
لغتنامه دهخدا
غم فرسودگی . [ غ َ ف َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) درماندگی از غصه و اضطراب . ناتوانی از اندوه و غم . (ناظم الاطباء). فرسودگی بسبب غم و اندوه . رجوع به غم شود.
-
جستوجو در متن
-
disinheritances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی
-
frustulose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی
-
underfaction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی
-
frustulum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی
-
unfrugality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی
-
countrification
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی
-
effulged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی
-
frolicness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی
-
erogeny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرسودگی