کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرسن
لغتنامه دهخدا
فرسن . [ ف ِ س ِ ] (ع اِ) سپل شتر. (منتهی الارب ). طرف خف البعیر. (اقرب الموارد). || سم گوسفند. (منتهی الارب ). و نیز برای سم گوسفند استعاره شود و گویند: فرسن شاة و نون زائد است . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
سپل
لغتنامه دهخدا
سپل . [ س َ پ َ ] (اِ) سم شتر و ناخن فیل .(برهان ). سم شتر و فیل و هر جانور ذوات الاخفاف . (آنندراج ): فِرْسِن ؛ سپل شتر. (منتهی الارب ) : زمانی بکردار مست اشتری مرا پشت بسپرد زیر سپل . ناصرخسرو.
-
سول
لغتنامه دهخدا
سول . [ س َ وَ ] (اِ) ناخن پای شتر که آنرا به عربی فرسن خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || سم میش و بز و گوسفند و جز آن . (ناظم الاطباء). سبل . (فرهنگ رشیدی ) : ای آنکه می برد به سفر ناقه ٔ ترامحکم نهاد گشته سولهاش لعل فام .ابن یمین (از آنندراج ).