کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرزندگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرزندگان
لغتنامه دهخدا
فرزندگان . [ ف َ زَ ] (اِ) فرزند. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). مفرد و به معنی فرزند است مثل خدایگان و دوستگان . (یادداشت به خط مؤلف ) : وانگهی فرزندگانت گازری سازد زتوشوید و کوبد تو رادر زیر کوبین زرنگ .؟
-
جستوجو در متن
-
واله شدن
لغتنامه دهخدا
واله شدن . [ ل ِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شیفته شدن : فاعل آن سرخ و زرد کیست چه گوئی ای شده بر قول خویش واله و مفتون . ناصرخسرو.گاه بر فرزندگان چون بیدلان واله شویم گه ز عشق خانمان چون عاقلان پژمان شویم . سنائی .آن رسول اینجا رسید و شاه شدواله اندر قدر...
-
پژمان
لغتنامه دهخدا
پژمان . [ پ َ / پ ُ / پ ِ ] (ص ) مرکب از پژم که بمعنی کوه است و الف و نون نسبت .(بهار عجم از غیاث اللغات ). و این دعوی بر اساسی نیست . پژمرده . افسرده . غمناک . غمنده . غمگین . مغموم . ازغم فروپژمرده . اندوهگین . اندوهگن . اندوهناک . بی رونق . دژم . ...
-
گان
لغتنامه دهخدا
گان . (پسوند) مزید مؤخر نسبت و اتصاف است که در آخراسماء و صفات بجای موصوف درآید. شمس قیس در المعجم (چ مدرس رضوی ص 175) آرد: «حرف نسبت و تکریر اعداد و آن گاف و الف نونی است که در اواخر بعضی اسماء معنی نسبت دهد چنانکه درمگان ، گروگان یعنی آنچ مال شمار...