کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فردایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فردایی
/fardāy(')i/
معنی
ویژگی کسی که به فردا یا قیامت میاندیشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فردایی
فرهنگ فارسی معین
( فَ ) (ص نسب .) 1 - منسوب به فردا، آ ن چه که در آینده می آید. 2 - کنایه از: کسی که معتقد به جهان دیگر و پاداش و کیفر در آن است .
-
فردایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به فردا) [قدیمی، مجاز] fardāy(')i ویژگی کسی که به فردا یا قیامت میاندیشد.
-
جستوجو در متن
-
عَقِيمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نازا (در عبارت "يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ " معناي عقيم بودن روز اين است که طوري باشد که ديگر فردايي از آن متولد نشود ، و آن ، روز هلاکت و يا روز قيامت است ، و مراد در آيه به طوري که سياق آيه سوم ميرساند روز قيامت ميباشد . )
-
وای
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [پهلوی: vāē] [عامیانه] vāy ۱. برای بیان درد و رنج به کار میرود: وای، سرم درد میکند.۲. برای بیان علاقه یا نفرت از چیزی به کار میرود: وای چه بچهٴ قشنگی دارید.۳. افسوس؛ بدا به حال: ◻︎ گر مسلمانی از این است که حافظ دارد / وای اگر از پس امرو...
-
فردا
لغتنامه دهخدا
فردا. [ ف َ ] (ق ، اِ) پردا. در زبان پهلوی فرتاک . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). روز آینده . غد. (آنندراج ). روز بعد از امروز و دیگر روز و روز دیگر. (یادداشت به خط مؤلف ) : گفت فردا نشتر آرم پیش توخود بیاهنجم ستیم از ریش تو. رودکی .یکی حال از گذشته دی...
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . [ پ َ ] (اِ) دنبال . عقب . پشت . پس . دنباله . عقیب . اثر: پی او؛ دنبال او. بر اثر او : یکی غرم تازان پی یک سوارکه چون او ندیدم به ایوان نگار. فردوسی .برآشفت و برداشت زین و لگام بشد بر پی رخش ناشاد کام . فردوسی .یکایک چو از جنگ برگاشت روی پی اند...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...