کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرخویدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرخویدن
/farxavidan farxidan,/
معنی
پیراستن و بریدن شاخههای زائد درخت: ◻︎ ز فرخویدنش چون بپرداختی / چو گل جایگاه از چمن ساختی (عنصری: لغتنامه: فرخویدن).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lop
-
جستوجوی دقیق
-
فرخویدن
لغتنامه دهخدا
فرخویدن . [ ف َ خ َ دَ ] (مص ) از: فرخو + یدن که پساوند مصدری است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پیراستن تاک بود. (اسدی ). فرخیدن . فرخو کردن . پرخو کردن . (یادداشت به خط مؤلف ). پیراستن درخت تاک و غیر آن باشد یعنی بریدن شاخهای زیادتی آن . (برهان ). در ...
-
فرخویدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ دَ) = پرخویدن : (مص م .) بریدن شاخه های زیادی درخت ، پیراستن شاخه ها.
-
فرخویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پرخویدن› [قدیمی] farxavidan farxidan, پیراستن و بریدن شاخههای زائد درخت: ◻︎ ز فرخویدنش چون بپرداختی / چو گل جایگاه از چمن ساختی (عنصری: لغتنامه: فرخویدن).
-
جستوجو در متن
-
فرخیدن
لغتنامه دهخدا
فرخیدن . [ ف َ دَ ] (مص )بر وزن و معنی رقصیدن . (آنندراج از اشتینگاس ). فرخسیدن . فرخشیدن . رجوع به فرخسیدن و فرخشیدن شود. || فرخویدن . فرخو کردن . رجوع به فرخویدن شود.