کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرحانگیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 58هزارگزی باختر زرند و 6هزارگزی راه مالرو زرند به بافق . و دارای 37 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است جزء دهستان فراهان بالا از بخش فرمهین شهرستان اراک ، واقع در هفده هزارگزی جنوب خاوری فرمهین و دارای چهل تن سکنه است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نایین ، واقعدر 23هزارگزی شمال باختری نایین و هشت هزارگزی شمال شوسه ٔ نایین به اردستان . ناحیه ای است کوهستانی و معتدل که دارای 189 تن سکنه است . از قنات مشروب میشود. محصول آنجا غلات است . اهال...
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش ری شهرستان تهران ، واقع در هشت هزارگزی شمال ری ، متصل به جنوب شهر تهران که دارای 6 خانوار سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش شمیران که متصل به دوشان تپه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). در این ده قصری به نام «فیروزه » از زمان سلاطین قاجار وجود دارد.
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاولایت بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر، واقع در هفت هزارگزی جنوب باختری کاشمر. ناحیه ای است واقع در جلگه ومعتدل . دارای هفت تن سکنه است . از قنات مشروب میشود. محصول آن غلات است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند...
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، واقع در پنج هزارگزی خاور مشهد. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل که دارای 269 تن سکنه است . از رودخانه مشروب میشود. محصول آنجا غلات است . اهالی به کشاورزی و مالداری گذران ...
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد، واقع در هفت هزارگزی خاور الشترو هفت هزارگزی خاور شوسه ٔ خرم آباد به الشتر. ناحیه ای است تپه ماهور و سردسیر که دارای 80 تن سکنه است . ازسراب زر مشروب میشود. محصول آنجا ...
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان ، سر راه فرعی زرند به کرمان . ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل که دارای 600 تن سکنه است . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، حبوب و میوه جات است . اهالی به کشاورزی گذر...
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول ، واقعدر 18هزارگزی جنوب دزفول و 13هزارگزی جنوب شوسه ٔ شوشتر به دزفول . ناحیه ای است واقع در دشت و گرمسیر که دارای سیصد تن سکنه است . از رودخانه ٔ دز مشروب میشود. محصولاتش...
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان رودپی از بخش مرکزی شهرستان ساری که در 25هزارگزی شمال ساری واقع است . ناحیه ای است واقع در دشت ، معتدل ، مرطوب و دارای 680 تن سکنه است . از رودخانه ٔ تجن مشروب میشود. محصولاتش برنج ، غلات ، پنبه ، کنف ، ...
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) مزرعه ای است از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود و دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ ف َ رَ ](اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان آباده ، واقع در پنج هزارگزی شمال باختری آباده و کنار شوسه ٔ آباده به شیراز. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل که دارای 450 تن سکنه است . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بادام ...
-
فرح آباد
لغتنامه دهخدا
فرح آباد. [ف َ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در سی هزارگزی باختر کهنوج و سه هزارگزی شمال راه مالرو گلاشکرد به کهنوج و دارای سی تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).