کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فربود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فربود
دیکشنری
intense, intensity, intent, perfect, perfection, pious, upright
-
جستوجوی دقیق
-
فربود
فرهنگ نامها
(تلفظ: farbud) راست ، درست .
-
فربود
لغتنامه دهخدا
فربود. [ ف َ] (ص ) راست و درست باشد، چه فربودکیش و فربوددین کسی را گویند که در کیش و ملت و مذهب خود راست و درست باشد. (برهان ). در پهلوی فرِه ْبوت به معنی مناعت و تکبر و فرَیبوت به معنی کثرت و افراط است . متن برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه...
-
فربود
واژهنامه آزاد
(فَ بُ) معادل فارسی حق.
-
جستوجو در متن
-
مؤمن
واژهنامه آزاد
[mo'men] فَربودی، فربود دین، کسی که در باور و عقیدۀ خود راست و استوار باشد.
-
فربودی
لغتنامه دهخدا
فربودی . [ ف َ ] (ص )مخفف فربوددین است و آن کسی باشد که در دین و ملت خود راست و درست باشد. (برهان ). رجوع به فربود شود.
-
متدین
لغتنامه دهخدا
متدین . [ م ُ ت َ دَی ْ ی ِ ] (ع ص ) راستکار و دیندار. (منتهی الارب ). دیندار و راستکار. (آنندراج ). راستگار و دین دار و فربود. (ناظم الاطباء). مأخوذ از تازی ، دیندار و فربود و راست و درست و شاهیده و درستکار و راستکار و پایدار و در دین خود و شاهنده ...