کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فربر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فربر
لغتنامه دهخدا
فربر.[ ف َ ب َ ] (اِخ ) شهرکی است بین جیحون و بخارا. از این شهر تا جیحون قریب یک فرسخ مسافت است . این محل به رباط طاهربن علی معروف است . (از معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ). آقای مدرس رضوی در حاشیه ٔ ص 7 تاریخ بخارا آن را با «فرب » یکی دانسته اند. رج...
-
جستوجو در متن
-
فربری
لغتنامه دهخدا
فربری . [ ف َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به فربر. (سمعانی ). رجوع به فربر شود.
-
Edna Ferber
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادنا فربر
-
اخسیسک
لغتنامه دهخدا
اخسیسک . [ اَ سی س َ ] (اِخ ) قصبه ای از ماوراءالنهر واقع در ساحل شرقی جیحون . (قاموس الاعلام ) (جهانگیری ) (شعوری ). شهریست بماوراءالنهر مقابل زم ّ بین تِرمذ و فَربَر و زم ّ در مغرب جیحون است و این شهر بمشرق آن است و هر دو جزء یک عمل و کرسی آن زم ّ ...
-
فرب
لغتنامه دهخدا
فرب . [ ف َ رَ ] (اِخ ) از جمله ٔ شهرهاست و نواحی علیحده دارد و از لب جیحون تا فرب یک فرسنگ است و چون آب خیزد نیم گردد و گاه باشد که تا فرب آب جیحون رسد. فرب مسجد جامع بزرگ دارد و دیوارها و سقف آن از خشت پخته کرده اند چنانکه در وی هیچ چوب نیست و در و...
-
بیکند
لغتنامه دهخدا
بیکند. [ ب َ ک َ ] (اِخ ) نام شهری است که در روایات قدیم بنای آن را به جمشید نسبت دهند و گویند که سالها پایتخت افراسیاب بود و به کنگ دژ یا کندژ مشهور است . و آن در پنج فرسخی بخارا و سر راهی که نزدیک «فربر» به جیحون میرسد قرار دارد واکنون هم موجود است...
-
آمل
لغتنامه دهخدا
آمل . [ م ُ ] (اِخ ) نام شهری بغربی جیحون بفاصله ٔ یک میل در راه بخارا از سوی مرو، مقابل فربرا یا فربر که بشرقی جیحون است و آن را عامه آمو و آمویه گویند. و از آنجاست عبداﷲبن حماد شیخ بخاری و احمدبن عبده شیخ ابی داود. و برای تمیز از آمل طبرستان آن را ...
-
ماوراءالنهر
لغتنامه دهخدا
ماوراءالنهر.[ وَ ئَن ْ ن َ ] (اِخ ) ناحیتی است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان و حدود خراسان و مغرب وی غور است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است . و این ناحیتی است عظیم و آبادان و بسیار نعمت و در ترکستان و جای بازرگانان و مردمانی اند ج...