کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرا آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فرا گرفت از
دیکشنری فارسی به عربی
استوحى من
-
را فرا گرفت (دربرگرفت)
دیکشنری فارسی به عربی
أحاطَ بـ
-
به حضور طلبیدن (فرا خواندن)
دیکشنری فارسی به عربی
استدعاء
-
به دادگاه احضار كرد (فرا خواند)
دیکشنری فارسی به عربی
استدعي إلى المحكمة
-
سفیرى را به حضور طلبید (فرا خواند)
دیکشنری فارسی به عربی
استدعي سفيراً
-
واژههای همآوا
-
فراآوردن
لغتنامه دهخدا
فراآوردن . [ ف َ وَ دَ ] (مص مرکب ) فرآوردن . حاصل کردن . ساختن . رجوع به فرا شود.
-
فراآوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farā'āvardan حاصل کردن؛ ساختن.
-
جستوجو در متن
-
recall
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به خاطر آوردن، فرا خواندن، بخاطر آوردن، بیاد اوردن، معزول کردن
-
recalls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یادآوری می کند، فرا خواندن، بخاطر آوردن، بیاد اوردن، معزول کردن
-
recalling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یادآوری، فرا خواندن، بخاطر آوردن، بیاد اوردن، معزول کردن
-
تداعی
واژگان مترادف و متضاد
۱. فراخوانش، همخوانش، یادآوری، بهخاطرآوری ۲. یکدیگر را (فرا)خواندن ≠ تدافع ۳. به خاطر آوردن، به یادآوردن
-
فراچنگ
لغتنامه دهخدا
فراچنگ . [ ف َ چ َ ] (ق مرکب ) در چنگ . (آنندراج ). رجوع به فرا چنگ آوردن شود.
-
عکوف
لغتنامه دهخدا
عکوف . [ ع ُ ] (ع مص ) پیوسته پیش آمدن بر کسی و روی آوردن . (از منتهی الارب ). روی فرا چیزی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). روی به چیزی آوردن . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). روی آوردن بر کسی و ملازم او گشتن . (از اقرب الموارد). عَکف . و رجوع به عکف شو...
-
فراکردن
لغتنامه دهخدا
فراکردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیش آوردن . فراز آوردن . فراز کردن . پیش آوردن و دراز کردن دست . (یادداشت به خط مؤلف ): دست فراکن و چیزی بخور. (تاریخ سیستان ).دست فراکردند اندر اوانی فروختن . (تاریخ سیستان ). || برگزیدن . انتخاب کردن . منصوب کرد...