کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراگرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فراگرفتن
/farāgereftan/
معنی
۱. یاد گرفتن؛ آموختن.
۲. گرفتن.
۳. تصرف کردن.
۴. [قدیمی] برداشتن.
۵. احاطه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
absorb, circumscribe, devour, engulf, ingestion, pervade, receive, stalk, swamp
-
جستوجوی دقیق
-
فراگرفتن
لغتنامه دهخدا
فراگرفتن . [ ف َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بگرفتن . گرفتن . (یادداشت به خط مؤلف ). اخذ. (تاج المصادر بیهقی ) : گفت یا موسی فراگیر و مترس . (قصص الانبیاء).صعب گردد به تو آن کار که اش داری صعب بگذرد سهل گرش نیز فراگیری سهل . ابن یمین فریومدی .بعضی را بک...
-
فراگرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) (مص م .) 1 - گرفتن ، بازگرفتن . 2 - تصرف کردن . 3 - محاصره کردن . 4 - در برگرفتن ، شامل شدن . 5 - آموختن ، یاد گرفتن 6 - معلوم کردن . 7 - گسترش یافتن . 8 - پر کردن . 9 - عادت کردن .
-
فراگرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) farāgereftan ۱. یاد گرفتن؛ آموختن.۲. گرفتن.۳. تصرف کردن.۴. [قدیمی] برداشتن.۵. احاطه کردن.
-
فراگرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
ابتلع , امتص , تعلم , شکل , ظرف
-
جستوجو در متن
-
عموم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'omum ۱. همه؛ همگی.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] شامل شدن؛ فراگرفتن؛ همه را فراگرفتن.
-
محاوطة
لغتنامه دهخدا
محاوطة. [ م ُ وَ طَ ] (ع مص ) با هم فراگرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراگرفتن یکدیگر را. || درآویختن کسی دیگری را برای مطلبی و یکی در انکار مبالغه کردن و فراگرفتن یکدیگر را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
احاطه
فرهنگ واژههای سره
گرد برآمدن، فراگرفتن
-
اشتمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eštemāl دربر داشتن؛ احاطه کردن؛ فراگرفتن و دربر داشتن.
-
اتخاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ettexāz گرفتن؛ فراگرفتن؛ برگرفتن.
-
شمول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šomul همه را فرارسیدن؛ همه را فراگرفتن؛ احاطه کردن.
-
لقف
لغتنامه دهخدا
لقف . [ ل َ ] (ع مص ) لقفان . شتاب و سبک گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ). سبک فراگرفتن . فراگرفتن و زود فروواریدن . (تاج المصادر). زود فروواریدن و زود فراگرفتن .(زوزنی ). زود فروخوردن . (ترجمان القرآن ) (زوزنی ).
-
محصور کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیوار کشیدن، حصاردار کردن ۲. فراگرفتن، احاطه کردن
-
هلد
لغتنامه دهخدا
هلد. [هََ ] (ع مص ) فراگرفتن تب مردم را. (منتهی الارب ).
-
استیعاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) گرفتن ، فراگرفتن .