کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراکسیون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فراکسیون
/fe(a)rāksiyon/
معنی
دستهبندیهایی که درون یک حزب یا نهاد سیاسی همفکر برای دستیابی که هدفهای معیّن پدید آید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bloc, block, caucus, faction
-
جستوجوی دقیق
-
فراکسیون
فرهنگ فارسی معین
(فِ یُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - گروه های همفکری که در داخل یک حزب یا مجمع به وجود می آیند. 2 - در علم ریاضی خارج قسمت دو کمیت ، کسر، بَرخه . (فره ).
-
فراکسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fraction] (سیاسی) fe(a)rāksiyon دستهبندیهایی که درون یک حزب یا نهاد سیاسی همفکر برای دستیابی که هدفهای معیّن پدید آید.
-
جستوجو در متن
-
floor leader
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهبر طبقه، رهبر فراکسیون های مجلس
-
جناح
واژگان مترادف و متضاد
۱. بال ۲. سمت، سو، طرف ۳. شاخه، فراکسیون، گروه
-
مصدق
لغتنامه دهخدا
مصدق . [ م ُ ص َدْ دِ ] (اِخ ) دکتر محمد (اردیبهشت 1258 هَ . ش .- یکشنبه 14 اسفند 1345 هَ . ش .). پدرش میرزا هدایت اﷲ وزیر دفتر استیفاء دوران ناصری و از مردان تجددطلب و پیرو امیرکبیر و از معاریف آشتیان و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه بنیانگذار بیمار...