کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراویز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فراویز
/farāviz/
معنی
= پراویز
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حاشیه، یراق
دیکشنری
lining
-
جستوجوی دقیق
-
فراویز
واژگان مترادف و متضاد
حاشیه، یراق
-
فراویز
لغتنامه دهخدا
فراویز. [ ف َ] (اِ) سجاف جامه و غیر آن . (برهان ). به حذف الف نیز آمده است . (آنندراج ). وژنگ . لبه . حاشیه . سجاف . (یادداشت مؤلف ). پروز. فرویز. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : جمعی آمدند از عراق و شیخ ما را فرجیی آوردند سخت خوب و صوفیانه به فراویز. (اس...
-
فراویز
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (اِ.) فرویز، پروز؛ سجاف ، سجاف لباس .
-
فراویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فرویز› [قدیمی] farāviz = پراویز
-
جستوجو در متن
-
تزیین
فرهنگ واژههای سره
آذین، فرآویز کردن
-
فرویز
لغتنامه دهخدا
فرویز. [ ف َرْ ] (اِ) فراویز. که سجاف جامه باشد. (برهان ). رجوع به فراویز و فریز شود.
-
سجاف
واژگان مترادف و متضاد
جلباب، طراز، فراویز، درزجامه، شکاف (پرده)
-
یراق
واژگان مترادف و متضاد
۱. چفت، قفل ۲. اسباب، اسلحه، سازوبرگ، فراویز
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ُ ] (اِ) تخت خواب و بستر و فراویز. (ناظم الاطباء). رجوع به بَروَز شود.
-
وژنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] važang ۱. فراویز؛ سجاف جامه؛ پارچهای که برای زینت جامه در کنارۀ دامن یا سر آستین میدوزند.۲. پینه.
-
برور
لغتنامه دهخدا
برور. [ ب َرْ وَ ] (اِ) فراویز وسجاف جامه و دامن و سرهای آستین پوستین . (برهان ). پیوند که در جامه کنند. (شرفنامه ٔ منیری ). سنجاف و فراویز جامه و دامن و سرهای آستین و پوستین . (هفت قلزم ). بروز. و رجوع به بروز شود. || (هزوارش ،اِ) به لغت زند و پازند...
-
پرور
لغتنامه دهخدا
پرور. [ پ َرْ وَ / پ َ ] (اِ) پیوند بود مطلقاً خواه پیوند انسان به انسان و خواه درخت با درخت باشد. (برهان قاطع). || طراز. ریشه . فراویز. سجاف .
-
حاشیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دامن ۲. طراز، فراویز ۳. طرف، گوشه، کرانه، کنار، کناره، لب، لبه، مرز ۴. هامش ≠ متن ۵. تعلیقه، شرح، پانویس، پانوشت، توضیح ۶. حاشیت، اطرافیان، وابستگان
-
سجاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sejāf ۱. پارچه یا نوار باریکی که در حاشیۀ لباس بدوزند؛ فراویز؛ فرویز.۲. درز جامه.۳. [قدیمی] پردهای که بر در آویزان کنند.۴. [قدیمی] شکاف بین پرده؛ فرجۀ بین دو پرده.