کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرامین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرامین
/farāmin/
معنی
= فرمان
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
فرمان ها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرامین
فرهنگ واژههای سره
فرمان ها
-
فرامین
لغتنامه دهخدا
فرامین . [ ف َ ] (ع اِ) ج ِ فرمان . این تصرف فارسی زبانان عربی دان است که جمع لفظ فارسی به طور عربی آورده اند. (آنندراج ). ج ِ فَرَمان فارسی است . (از اقرب الموارد). رجوع به فرمان شود.
-
فرامین
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ معر. ] (اِ.) جِ فرمان .
-
فرامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی، جمعِ فرمان] farāmin = فرمان
-
جستوجو در متن
-
خدامحور
واژهنامه آزاد
کسی که درراه خدا حرکت می کند واز فرامین اوپیروی مکند
-
مسخرین
لغتنامه دهخدا
مسخرین . [ م َ خ َ ] (اِ) به لغت اهالی مراکش . آنانکه فرامین سلطنتی را از جایی به جایی حمل می کنند. (ناظم الاطباء).
-
طغرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. فرمان، منشور، حکم ۲. نشان صدوراحکام و فرامین ۳. خطی تزیینی ۴. نشان، علامت، مهر ۵. واحد (سند، نامه)
-
طغراکش
لغتنامه دهخدا
طغراکش . [ طُ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه امر طغرا کشیدن بر سر فرامین و احکام برعهده ٔ او محول باشد. طغرانویس . طغرائی : ای که انشاء عطارد صفت شوکت تست عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد.حافظ.
-
گستو
لغتنامه دهخدا
گستو. [ گ ُ ] (اِخ ) فرسخی کمتر میانه ٔ شمال و مغرب فرگ است . نصف بیشتر قریه و مزرعه گستواز موقوفات مدرسه ٔ منصوریه ٔ شیراز است . در وقفنامه ها و فرامین سلاطین آن را حستویه فرگ از اعمال شبانکاره فارس نوشته اند. (فارسنامه ٔ ناصری بخش دوم ص 219).
-
قراتمغا
لغتنامه دهخدا
قراتمغا. [ ق َ ت َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) تمغای سیاه . مهرخان که بامرکب سیاه به پای فرامین و احکام مینهادند. مهر مخصوصی بوده است : چهار امیر را... معین فرموده و هر یک را قراتمغائی علیحده داده تا چون یرلیغ را تمغا زنندبر ظهر آن نهند. (تاریخ غازان چ انگلس...
-
نبائر
لغتنامه دهخدا
نبائر. [ ن َ ءِ ] (اِ) پسرزادگان ، جمع نبیره ، و این جمع به تصرف فارسیان عربی دان است که لفظ فارسی را بطور عربی جمع کنند چنانکه فرامین جمع فرمان و خوانین جمع خان آورده اند. (غیاث اللغات ). فرزندزاده ها. (ناظم الاطباء).
-
مراسیم
لغتنامه دهخدا
مراسیم . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مرسوم به معنی کتاب مطبوع است . (از متن اللغة). ج ِ مرسوم ، به معنی مکتوب است و عامه مراسم و مراسیم را به مکاتیب ولاة اختصاص داده اند. (از اقرب الموارد). فرامین و مکاتیب بزرگان و امراء : من خود [مقریزی ] مشاهده کردم مراسیمی...
-
عَرْشُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
تخت فرمانروايي او( کلمه عرش در قرآن به معناي مقامي است موجود که جميع سر نخهاي حوادث و امور در آن متراکم و جمع است . در عبارت َ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى ﭐلْمَاءِ "شايد منظوراين است که فرامين الهي که مبناي اداره اين عالم است توسط آب به اجزاي عالم انتقال م...
-
گیخاتو
لغتنامه دهخدا
گیخاتو. (اِخ ) (امیر...) از ایلخان مغولی ایران است که چون با بحران مالی و اقتصادی مواجه گردید به دستور وزیر خودعزالدین مظفر و به تقلید از چینیها، پول کاغذی به نام چاو (نظیر اسکناس فعلی ) منتشر ساخت ولی مردم که به دستگاه حکومت مغول اعتمادی نداشتند از ...