کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراموش شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جاماندن
لغتنامه دهخدا
جاماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) بجای ماندن . فراموش شدن چیزی که باید برده شود و ماندن آن در آن جای . فراموش شدن چیزی در جائی . بجا گذاشتن چیزی از روی فراموشی .
-
انس
دیکشنری عربی به فارسی
فراموش کردن , فراموشي , صرفنظر کردن , غفلت , انساني کردن , انسان شدن , واجد صفات انساني شدن , با مروت کردن , نرم کردن , محفوظات را فراموش کردن , از ياد بردن
-
جاماندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) فراموش شدن چیزی در جایی .
-
forego
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموش شده، پیش رفتن، مقدم بودن بر، پیش از چیزی واقع شدن
-
تارک شدن
لغتنامه دهخدا
تارک شدن . [ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چیز آموخته را فراموش کردن . (فرهنگ نظام ).
-
غفول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qoful غافل شدن؛ فراموش کردن؛ از یاد بردن.
-
foregoes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموش می کند، پیش رفتن، مقدم بودن بر، پیش از چیزی واقع شدن
-
ذهول
فرهنگ فارسی معین
(ذُ) [ ع . ] (مص ل .) فراموش کردن ، غافل شدن .
-
سلوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] solvān ۱. فراموش کردن؛ از یاد بردن امری یا کسی.۲. سرگرم شدن.۳. خرسند و بیغم شدن.
-
outridden
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموش شده، در مسابقه چیره شدن، در سواری پیش افتادن از، در برابر طوفان ایستادگی کردن
-
ذهول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zohul ۱. فراموشکردن؛ فراموشی.۲. غافل شدن؛ غفلت.
-
outrides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموش کردن، در مسابقه چیره شدن، در سواری پیش افتادن از، در برابر طوفان ایستادگی کردن
-
دثور
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - کهنه گردیدن رسم . 2 - چرکین شدن جامه . 3 - زنگ آلوده گردیدن شمشیر. 4 - ناپدید شدن نشان ، زود فراموش شدن .
-
ناسی شدن
لغتنامه دهخدا
ناسی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فراموش شدن . (ناظم الاطباء). || فراموشکار شدن : گرچه خفته گشت و ناسی شد ز پیش کی گذارندش در آن نسیان خویش .مولوی .
-
ذهل
لغتنامه دهخدا
ذهل . [ ذَ ] (ع مص ) مشغول بکردن . (تاج المصادربیهقی ).ذهول . غافل شدن . فراموش کردن . فراموش کردن از روی ناپروائی . || گذاشتن کسی را بر عهد سابق .