کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراغت از تحصیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراغت از تحصیل
دیکشنری فارسی به عربی
تخرج
-
واژههای مشابه
-
leisure centre
مرکز فراغت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مکانی عمومی که در آن فضا و تجهیزات لازم برای فعالیتهای تفریحی و ورزشی وجود دارد
-
فراغت داشتن
لغتنامه دهخدا
فراغت داشتن . [ ف َ غ َ ت َ ] (مص مرکب ) غفلت داشتن . فراموش کردن : در بزرگی و گیرودار عمل ز آشنایان فراغتی دارند. سعدی .|| آسوده بودن و راحت زیستن . رجوع به فراغ و فراغت شود.
-
leisure industry
صنعت فراغت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعۀ فعالیتهایی که در جهت تأمین کالا و خدمات برای گردشگران در طی اوقات فراغتشان انجام میشود
-
فراغت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - آرام کردن ، آسایش دادن . 2 - فرصت دادن . 3 - بی نیاز کردن .
-
فراغت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - آرامش داشتن . 2 - فرصت داشتن . 3 - فراموش کردن .
-
فراغت خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جایی که در آن به عیش و عشرت پردازند. 2 - جایی که در آن به آسایش پردازند.
-
leisure
اوقات فراغت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اوقات آزاد برای انجام کارهای مورد علاقه
-
leisure programme
برنامۀ اوقات فراغت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] در برنامههای گردشگری ویژۀ آموزش زبان، بخش تفریحی فعالیتهای تنظیمشده برای گردشگران زبانآموز برطبق قرارداد
-
فراغت و آسایش
فرهنگ گنجواژه
راحتی.
-
جستوجو در متن
-
graduation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فارغ التحصیلی، فراغت از تحصیل
-
دانشنامه
لغتنامه دهخدا
دانشنامه . [ ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) گواهی نامه ٔ دانشکده . مدرک و ورقه ٔ اجتهاد و فراغت از تحصیل در دانشکده ها و دانشگاهها. اجازه نامه ٔ علمی رسمی ختم تحصیل در رشته های مختلف علوم و فنون و ادبیات ازدانشکده ها و دانشگاهها. تصدیق نامه ٔ مدرک ختم تح...
-
فارغ التحصیل
لغتنامه دهخدا
فارغ التحصیل . [ رِ غُت ْ ت َ ] (از ع ، ص مرکب ) آنکه از تحصیل درسی یا رشته ای فراغت یافته و آن را به پایان رسانده باشد. این معنی ویژه ٔ فارسی امروز است . در تداول امروز عرب خِرّیج گویند.