کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراستدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فراستدن
/farāsetadan/
معنی
ستدن؛ گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراستدن
لغتنامه دهخدا
فراستدن . [ ف َ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) فراستاندن . رجوع به فراستاندن شود.
-
فراستدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فراستاندن› [قدیمی] farāsetadan ستدن؛ گرفتن.
-
جستوجو در متن
-
فراستاندن
لغتنامه دهخدا
فراستاندن . [ ف َ س ِ دَ ] (مص مرکب ) پذیرفتن . قبول کردن : شنونده آن را باور دارد و خردمندان آن را بشنوند و فراستانند. (تاریخ بیهقی ). پادشاهان در وقت ، چنین تقربها فراستانند. (تاریخ بیهقی ). || ستدن . گرفتن . فراستدن . رجوع به فرا شود.
-
اعتیان
لغتنامه دهخدا
اعتیان . [ اِ ] (ع مص ) نزدیک شتر رسیدن به اعانة. (منتهی الارب ). نزدیک شتر رسیدن به اعانت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نزدیک شتر رفتن برای کمک . (از اقرب الموارد). || دیدبان و جاسوس گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دیده بانی کردن . (تاج المصا...