کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرازرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرازرفتن
لغتنامه دهخدا
فرازرفتن . [ ف َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) نزدیک رفتن : به شاهنامه بر ار هیأت تو نقش کنندز شاهنامه به میدان رود به جنگ فراز. سوزنی .نازنین را ز سر برون شد نازپیش آن زخم خورده رفت فراز. نظامی .نرود مرغ سوی دانه فرازچون دگر مرغ بیند اندر بند. سعدی .رجوع به ...
-
واژههای همآوا
-
فراز رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ تَ) (مص ل .) نزدیک رفتن .
-
جستوجو در متن
-
فراشدن
لغتنامه دهخدا
فراشدن .[ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درشدن . درآمدن : فراشو چو بینی در صلح بازکه ناگه در توبه گردد فراز. سعدی .رجوع به فرا، فرارفتن ، فرازرفتن وفرازشدن شود.
-
فراز
لغتنامه دهخدا
فراز. [ ف َ ] (ص ) پهن شده و پخش گردیده . || سرکش ، اعم از مردم نافرمان و اسب سرکش . || بلندشونده و بالارونده . || بلند. (برهان ).- به فراز شدن . فرازرفتن . رجوع بدین کلمات شود. || جمعآمده . (برهان ). در این معنی بیشتر با فعل های آمدن ، آوردن ، شدن ...