کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرازآمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرازآمدن
لغتنامه دهخدا
فرازآمدن . [ ف َ م َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک شدن : تا زنده باشی کس فراز تو نیارد آمد. (مجمل التواریخ و القصص ).از درخت باردارش بازنشناسی ز دورچون فرازآیی بدو در زیر برگش بار نیست . ناصرخسرو.فرازآمد به گرد بارگه تنگ به تندی کرد سوی خسرو آهنگ . نظامی . |...
-
واژههای همآوا
-
فراز آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ دَ) (مص ل .) 1 - نزدیک شدن . 2 - رسیدن ، دسترسی پیدا کردن . 3 - وارد شدن . 4 - بر شدن ، بالا رفتن . 5 - بسته شدن . 6 - پدید آمدن .
-
جستوجو در متن
-
عنان ریز رسیدن
لغتنامه دهخدا
عنان ریز رسیدن . [ ع ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) جلد و شتاب رفتن . (از آنندراج ). سخت بشتاب فرازآمدن .
-
درجوشیدن
لغتنامه دهخدا
درجوشیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) جوشیدن . غوغا کردن . طغیان کردن . سر کشیدن . از هر سوی فرازآمدن : اگر این مرد خود برافتد خویشان و مردم وی [ بودلف عجلی ] خاموش نباشند و درجوشند و بسیار فتنه بپای شود.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 170). رجوع به جوشیدن شود.
-
احتواء
لغتنامه دهخدا
احتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن . (غیاث ). || فراگرفتن از هر سوی . (منتهی الارب ). اشتمال . || فرازآمدن بر. (منتهی الارب ). || جمع کردن . (زوزنی ). || دست یافتن بر چیزی . بر چیزی دست یافتن . (تاج المصا...
-
درقی
لغتنامه دهخدا
درقی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به درقه . تُرسی . (یادداشت مرحوم دهخدا).- شریان درقی بالائی (فوقانی ) ؛ شریانی است که به حنجره و جسم درقی می رود از قدام طرف تحتانی سبات ظاهر رسته ٔ اول به قدام و انسی رفته پس مستقیماً به تحت آمده بطرف اعلای قطعه ٔ طرفی ...
-
اطباق
لغتنامه دهخدا
اطباق . [ اِ ] (ع مص ) اجماع کردن بر کاری و فرازآمدن بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اتفاق کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اطباق قوم بر امر؛ اجماع کردن آنان . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || اطباق چیزی ؛ پوشانیدن آن را. (از متن ال...
-
فراز
لغتنامه دهخدا
فراز. [ ف َ ] (ص ) پهن شده و پخش گردیده . || سرکش ، اعم از مردم نافرمان و اسب سرکش . || بلندشونده و بالارونده . || بلند. (برهان ).- به فراز شدن . فرازرفتن . رجوع بدین کلمات شود. || جمعآمده . (برهان ). در این معنی بیشتر با فعل های آمدن ، آوردن ، شدن ...
-
اصفاق
لغتنامه دهخدا
اصفاق . [ اِ ] (ع مص ) بازگردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). رد کردن و برگرداندن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || اصفاق باب ؛ باز کردن در. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). فراز کردن در را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
-
تنگ اندرآمدن
لغتنامه دهخدا
تنگ اندرآمدن . [ ت َ اَ دَ م َ دَ] (مص مرکب ) تنگ آمدن . سخت نزدیک آمدن : پیاده بدو، تیزبنهاد روی چون تنگ اندرآمد به نزدیک اوی . فردوسی .چو تنگ اندرآمد گو نامداربرآمد ز جا خسرو شهریار. فردوسی .دو لشکر چو تنگ اندرآمد ز راه از آن سو سپهدار ازین سوی شاه...
-
زمانه
لغتنامه دهخدا
زمانه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) روزگار. دهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ). روزگار. (ناظم الاطباء). روزگار و سبکسیر و دون از صفات اوست . (آنندراج ). پورداود در ذیل «زروان ، زمانه » آرد: ... چنانکه در فروردین یشت فقرات 53 و 55 و زامیاد ی...
-
مصدر
لغتنامه دهخدا
مصدر. [ م َ دَ ] (ع اِ) محل بازگشت از حج . ج ، مصادر. (ناظم الاطباء). جای بازگشتن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). جای بازگشت . (ناظم الاطباء). جای صادر شدن . (آنندراج ). || محل بازگشت ازآب . (ناظم الاطباء). || جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج )...