کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرار دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرار دادن
لغتنامه دهخدا
فرار دادن . [ ف ِ / ف َ دَ ] (مص مرکب ) گریزانیدن . (آنندراج ). رجوع به فراراندن (مص جعلی ) شود.
-
واژههای مشابه
-
volatile
فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی مادهای که بهسادگی در دماهای نسبتاً پایین تبخیر میشود
-
trailing edge
لبۀ فرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] لبۀ عقب ماهیوار
-
ventricular escape
فرار بطنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تخلیۀ الکتریکی یاختههای ضربانساز بطن هنگامی که سرعت تخلیۀ سینوسی کم یا متوقف میشود
-
فرار کردن
لغتنامه دهخدا
فرار کردن . [ ف ِ / ف َ ک َدَ ] (مص مرکب ) گریختن . جَستن . رجوع به فرار شود.
-
escape velocity
سرعت فرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمترین سرعتی که جسم باید کسب کند تا بتواند برای همیشه از حوزۀ ربایش گرانشی جسم مادر بگریزد
-
فرار کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bevriǰi / ârmâli طاری: ârmâlây(mun) طامه ای: ârmâlâɂan طرقی: ârmâlâymun کشه ای: ârmâlâymun نطنزی: bewritan/ ârmâlâɂan
-
فرار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اهرب , تهرب
-
evasion and escape
گریز و فرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیاتی که خروج نیروهای نظامی را از مناطق دشمن یا مناطق تحت نظر او ممکن میسازد
-
مواد جامد معلق فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← مَجمَف
-
volatile component, fugitive constituent
جزء سازندۀ فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مادهای مانند آب یا کربندیاکسید در ماگما که فشار بخار آن برای متمرکز شدن در هر فاز گازی به اندازۀ کافی بالا باشد
-
volatile organic compounds
ترکیبات آلی فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی محیطزیست و انرژی] مواد شیمیایی آلی که در دما و فشار معمولی بهآسانی تبخیر میشوند اختـ . تاف VOCs
-
فرار کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
ذبابة
-
فرار از مرکز
دیکشنری فارسی به عربی
طارد مرکزي