کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فراری
مترادف و متضاد
رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور
فعل
بن گذشته: فراری داد
بن حال: فراری ده
دیکشنری
absconder, defector, deserter, escapee, evacuee, fugitive
-
جستوجوی دقیق
-
فراری
واژگان مترادف و متضاد
رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور
-
فراری
لغتنامه دهخدا
فراری . [ ف ِ / ف َ ] (ص نسبی ) گریزان . در حال فرار. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فراری
دیکشنری فارسی به عربی
مراوغ , هارب
-
واژههای مشابه
-
فراری شدن
لغتنامه دهخدا
فراری شدن . [ ف ِ / ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گریزان شدن .ناچار به فرار گردیدن . رجوع به فرار و فراری شود.
-
فراری کردن
لغتنامه دهخدا
فراری کردن . [ ف ِ / ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرار دادن . فراراندن . رجوع به فرار دادن و فراراندن شود.
-
escape beat
ضربان فراری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ضربان نابجایی که به دنبال وقفۀ طولانیتر از حد معمول بین تکانههای برخاسته از گره سینوسی ـ دهلیزی اتفاق میافتد
-
escape rhythm
ضرباهنگ فراری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ضربانهای متوالی قلب با فواصل زمانی منظم
-
atrial escape rhythm
ضرباهنگ فراری دهلیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نوعی دُشآهنگی قلبی که زمانی روی میدهد که سرکوب ممتد تشکیل تکانۀ سینوسی سبب شود که کانونهای دیگری بهمنزلۀ ضربانساز قلبی عمل کنند
-
جستوجو در متن
-
lamster
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لامستر، فراری، فراری از قانون
-
lamsters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لامسترها، فراری، فراری از قانون
-
runaways
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراریان، فراری، فرار، شخص فراری
-
forlay
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراری
-
forcy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراری