کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرادیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرادیس
/farādis/
معنی
= فردوس
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرادیس
لغتنامه دهخدا
فرادیس . [ ف َ ] (ع اِ) ج ِ فردوس . (آنندراج )(اقرب الموارد). اصل آن رومی است و معرب شده است . (اقرب الموارد) (معجم البلدان ). رجوع به فردوس شود.
-
فرادیس
لغتنامه دهخدا
فرادیس . [ ف َ ](اِخ ) جایی در دمشق ، و فعلاً محله ای است که یکی از دروازه های دمشق بدان منسوب است . (از معجم البلدان ).
-
فرادیس
لغتنامه دهخدا
فرادیس . [ ف َ] (اِخ ) جایی در حلب از اعمال قنسرین ، و متنبی در اشعار خود بدان اشارت کرده است . (از معجم البلدان ).
-
فرادیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فردوس] [قدیمی] farādis = فردوس
-
جستوجو در متن
-
فرادیسی
لغتنامه دهخدا
فرادیسی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فرادیس که جایی است در دمشق . (سمعانی ).
-
جیبر
لغتنامه دهخدا
جیبر. [ ب َ ] (اِ) فرادیس بود که جمع فردوس است که بوستان و بهشت باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اَ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به شام ، نزدیک فرادیس از نواحی حلب . (مراصد).
-
فرادیسی
لغتنامه دهخدا
فرادیسی . [ ف َ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم یزید دمشقی فرادیسی . محدث است و منسوب است به فرادیس شام . رجوع به لباب الانساب ج 2 ص 199 شود.
-
عینا
لغتنامه دهخدا
عینا. [ ع َ ] (ع ص ) تلفظی است از «عیناء». زنی فراخ چشم . (دهار) : و حورا و عینای فرادیس اعلی را از خطر تلبیس ایشان مطلقه ٔ ثلاث گردانیده . (سندبادنامه ص 94). رجوع به عیناء شود. || (اِ) عینان ، که در حال اضافه نون آن حذف شده باشد. دو چشم .- عیناالعود...
-
جمل
لغتنامه دهخدا
جمل . [ ج َ م َ ] (اِخ ) ابراهیم بن زین الدین نخجوانی دمشقی . از دانشمندان قرن یازدهم هجری است . وی در فقه و طب و علوم دیگر مهارت داشته و ریاست جمهور اطباء و نیابت محکمه ٔ دمشق به وی رسیده است . میان او و قاضی محمدبن حسین بن عین الملک مشهور به قاق من...
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن خالدبن عبداﷲبن یزید قسری بجلی ، با پدرش در عراق بود. پدرش را کشت و به غوطه ٔ دمشق رفت و برای گرفتن خلافت از مروان بن محمدبن مروان قیام کرد. مردم غوطه عهدشکنی نمودند و او را به امارت خود برگزیدند و به دمشق حمله کردند و آنجا را...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سودون یشبغاوی قاهری دمشقی حنفی ، مکنّی به ابوالحسن . شاعر بود ودر سال 810 هَ . ق . در قاهره متولد شد و در نیمه ٔ رجب سال 868هَ . ق . در دمشق درگذشت و در مقبره ٔ فرادیس دفن شد. رجوع به ابن سودون و نیز به مآخذ ذیل شود:معجم المو...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن احمدبن مکی رازی ، ملقب به حسام الدین و مشهور به ابن مکی . فقیه و ساکن دمشق بود و به حلب نیز سفر کرد، و در سال 593 یا 598 هَ . ق . در دمشق درگذشت و در خارج باب فرادیس دفن شد. او راست : 1- خلاصة الدلائل فی تنقیح المسائل ، در فرو...
-
فردوس
لغتنامه دهخدا
فردوس . [ ف ِ دَ ] (معرب ، اِ) بهترین جای در بهشت . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بهشت . ج ، فَرادیس . (منتهی الارب ). بهشت را گویند. (برهان ). دکتر معین در تعلیقات بر این کلمه نویسد: معرب از ایرانی . در اوستا دو بار به کلمه ٔ پایری دئزه برمیخو...