کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرادادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرادادن
/farādādan/
معنی
۱. دادن.
۲. شرح دادن؛ بیان کردن.
۳. گردانیدن.
〈 پشت فرادادن: (مصدر لازم) پشت گرداندن و فرار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرادادن
لغتنامه دهخدا
فرادادن . [ف َ دَ ] (مص مرکب ) به سویی متوجه کردن . پیش بردن گوش یا عضو دیگر را، چنانکه گوییم : گوش فرادادم . || شرح دادن و بیان کردن : تفصیل حال وی فرادهم . (تاریخ بیهقی ). || گردانیدن ونمودن : چون به وقت میعاد لشکر دیلم حمله بردند فایق پشت فراداد. ...
-
فرادادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farādādan ۱. دادن.۲. شرح دادن؛ بیان کردن.۳. گردانیدن.〈 پشت فرادادن: (مصدر لازم) پشت گرداندن و فرار کردن.
-
واژههای همآوا
-
فرا دادن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. دَ) (مص م .) 1 - بیان کردن . 2 - گردانیدن ، متوجه کردن .
-
جستوجو در متن
-
اصغاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) گوش فرادادن .
-
روزاروز
لغتنامه دهخدا
روزاروز. (ق مرکب ) روزبروز: المیاومه ؛ چیزی بروزاروز فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
مثالثة
لغتنامه دهخدا
مثالثة. [ م ُ ل َ ث َ ] (ع مص ) چیزی به ثلث فرادادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
احصاص
لغتنامه دهخدا
احصاص . [ اِ ] (ع مص ) بهره ٔ کسی را دادن . (منتهی الارب ). بخش کسی را دادن . حصه ٔ کسی فرادادن . (تاج المصادر). نصیب کسی دادن . || معزول کردن کسی را از کار. (منتهی الارب ). عزل کردن کسی را از کاری .
-
نیوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹نغوشه› [قدیمی] niyuše ۱. گوش فرادادن به سخن کسی.۲. دزدیده به گفتگوی دیگران گوش دادن؛ استراق سمع.۳. آهسته گریستن.۴. بهصورتی که در گلو گرفتگی ایجاد شود.
-
میاومة
لغتنامه دهخدا
میاومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) به روز معامله کردن . (منتهی الارب ). به روزها معامله کردن . (یادداشت مؤلف ). || روزمزد کردن . یوام .(یادداشت مؤلف ) (آنندراج ). چیزی به روزاروز فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
مخارفة
لغتنامه دهخدا
مخارفة. [ م ُ رَ ف َ ] (ع مص ) چیزی به خریف فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). معامله ٔ خریف کردن با کسی . (آنندراج ): خارفه ؛ معامله ٔ خریف کرد با وی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
ملایلة
لغتنامه دهخدا
ملایلة. [ م ُ ی َ ل َ ] (ع مص ) چیزی به شب فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). شبانه دادن و شب مزد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برای شب اجیر کردن . (از اقرب الموارد).
-
مکاراة
لغتنامه دهخدا
مکاراة. [ م ُ ] (ع مص ) چیزی به کرا فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). به مزد دادن ستور وجز آن را. (آنندراج ). اجاره دادن ستور یا خانه را. (از اقرب الموارد): کاراه مکاراة و کراء؛ به مزد دادستور و جز آن را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
ابضاع
لغتنامه دهخدا
ابضاع . [ اِ ] (ع مص ) بستوه آمدن . || بشوهر دادن زن را. || بضاعت ساختن . چیزی را سرمایه کردن . || سیراب کردن . || رسول را جواب شافی گفتن . || بیان شافی کردن . هویدا کردن کلام . || بضاعت دادن . آخریان فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی به سرمایه دا...