کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فراخته
معنی
(فَ تِ) (ص مف .) نک افراخته .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراخته
لغتنامه دهخدا
فراخته . [ ف َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) افراخته . افراشته .- فراخته بال : چیست مرغابی فراخته بال سر او را به دو جهت منقار. سوزنی .- فراخته سر :بر هفت فلک ، فراخته سرتاج قزل ارسلان ببینم .خاقانی .
-
فراخته
فرهنگ فارسی معین
(فَ تِ) (ص مف .) نک افراخته .
-
جستوجو در متن
-
فرازیده
لغتنامه دهخدا
فرازیده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) افراشته . بالابرده . افراخته . فراخته . رجوع به فراخته و فرازیدن شود.
-
فراهیخته
لغتنامه دهخدا
فراهیخته . [ ف َت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) برکشیده . ادب کرده . فراخته . فرهخته . (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به فراهختن شود.
-
دژهخت
لغتنامه دهخدا
دژهخت . [ دِ هَُ ] (اِخ ) به معنی قلعه ٔ فراخته ٔ مبارک . (از آنندراج ). قبله ٔ پیشینیان باشد و آن را به سریانی ایلیا و به عربی بیت المقدس گویند. (برهان ).بیت المقدس . (جهانگیری ) (غیاث ). دژهخت گنگ . دژهوخت .
-
نوایی
لغتنامه دهخدا
نوایی . [ ن َ ] (اِخ ) محمدتقی (میرزا...) مازندرانی ، فرزند حاجی میرزا رضاقلی منشی الممالک سلطانی ، متخلص به نوائی . از شاعران قرن سیزدهم هجری است . وی متصدی دیوان انشای محمدشاه قاجار بود. او راست :چو بامداد ز نخجیرگاه شاهنشاه رسید مونس جانم چمان چما...
-
فراختن
لغتنامه دهخدا
فراختن . [ ف َ ت َ ] (مص ) افراختن . بلند ساختن . (برهان ). فراشتن . (آنندراج ) : آهو همی گرازد گردن همی فرازدگه سوی کوه تازد گه سوی راغ و صحرا. کسائی .فراختم علم فتنه را به هفت فلک بگستریدم فرش ستم به هفت اقلیم . سوزنی .از نمودار هفت گنبد خویش گنبدی...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...