کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرابستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرابستن
/farābastan/
معنی
بستن؛ محکم بستن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرابستن
لغتنامه دهخدا
فرابستن . [ ف َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن . با دقت بستن : دل از دنیا بردار به خانه بنشین پست فرابند در خانه ، به فلج و به پژاوند. رودکی .رجوع به بستن شود.- در فرابستن ؛ مسدود کردن . پیش کردن در : دل از دنیا بردار و به خانه بنشین پست فرابند در خانه ب...
-
فرابستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farābastan بستن؛ محکم بستن.
-
جستوجو در متن
-
بستن
لغتنامه دهخدا
بستن . [ ب َ ت َ ] (مص ) پهلوی بستن . از ریشه ٔ اوستایی و پارسی باستان ، بند . طبری ، دوستن . مازندرانی ، دوسّن و دَوسن . گیلکی ، دوستن . بند کردن . فراهم کشیدن . پیوستن . ضد گشودن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). مقابل گشادن لازم و متعدی هر دو آ...