کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فدک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فدک
فرهنگ نامها
(تلفظ: fadak) (عربی) نام باغی معروف که به حضرت فاطمه (س) تعلق داشته است.
-
فدک
لغتنامه دهخدا
فدک . [ ف َ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انار شهرستان رفسنجان ، واقع در 38 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 5 هزارگزی خاور شوسه ٔ رفسنجان به یزد. دارای چهل تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فدک
لغتنامه دهخدا
فدک . [ ف َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 36 هزارگزی شمال باختری قصبه رود و 5 هزارگزی جنوب باختری شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به سلامی . ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیر که دارای 408 تن سکنه است . آب آن ...
-
فدک
لغتنامه دهخدا
فدک . [ ف َ دَ ] (اِخ ) قریه ای در حجاز که از آنجا تا مدینه دو روز راه است ، و گویند سه بخش بوده است و هنگامی که رسول اکرم خیبر و قلاع آن رافتح کرد، سه قلعه پایداری کردند و محاصره ٔ آنها به دشواری گرایید، و اهل فدک قاصدی نزد رسول خدا فرستادند که اموا...
-
فدک
لغتنامه دهخدا
فدک . [ ف َ دَ ] (اِخ ) نام پسر حام بن نوح ، و فدک خیبر به نام او خوانده شده است . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
خبان
لغتنامه دهخدا
خبان . [ خ ِ ] (اِخ ) نام کوهی است بین معدن نقره و فدک بعربستان . (از متن اللغة).
-
فدکی
لغتنامه دهخدا
فدکی . [ ف َ دَ ] (ص نسبی ) نسبت به قریه ای است که در نزدیکی مدینه واقع شده . (سمعانی ). رجوع به فدک شود.
-
فدیک
لغتنامه دهخدا
فدیک . [ ف ُ دَ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). تصغیر فَدَک ... عمرانی گوید: جایگاهی است . (از معجم البلدان ).
-
حبان
لغتنامه دهخدا
حبان . [ح َب ْ با ] (اِخ ) نام کوهی است میان معدن النقره و فدک . || نام وادی ایست به یمن . (آنندراج ).
-
وادی الغرس
لغتنامه دهخدا
وادی الغرس . [ دِل ْ غ َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک فدک واقع در نزدیک مدینه . (از معجم البلدان ذیل الغرس ). و رجوع به الغرس در معجم البلدان شود.
-
جثا
لغتنامه دهخدا
جثا. [ ج ُ ] (اِخ ) موضعی است بین فدک و خیبر به سر راه مسافران . (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ) : لعمرک بالبطحاء بین معرف و بین النطاق مسکن و محاضرلعمری لحی بین دار مزاحم و بین الجثا لایحشم الصبر حاضر.بشر ابوالنعمان بن بشر (از معجم البلدان ).
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ )غلام ابی الجیش . نجاشی درباره ٔ او گفته : مردی متکلم بود، و آغاز تحصیل شیخ مفید، نزد او بود. کتابی چند تألیف کرده ، شیخ مفید گوید او را کتابی است در علم کلام ، و در آن کتاب در قضیه ٔ فدک بیاناتی آورده ، همچنین شیخ طوسی نیز از او ...
-
صفایا
لغتنامه دهخدا
صفایا. [ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صفیه . (منتهی الارب ). برگزیده ٔ رئیس از غنیمت پیش از قسمت : کانت لرسول اﷲ ثلاث صفایا مال بنی النضیر و خیبر و فدک . || خالصه ها، واز آن جمله است صفایای ملوک . رجوع به صَفیَّه شود.
-
یقلق
لغتنامه دهخدا
یقلق . [ ی َ ل َ ] (ترکی ، اِ)یغلغ. ظاهراً نوعی پارچه یا پوشاک است : قلمی فوطه و کرباس و ندافی و فدک یقلق و طاقیه و موزه و کفش و دستار. نظام قاری . || شایدظرف روغن . روغن دان . (از: یَق ، یاق ، روغن + لق ، پسوند ظرف و مکان ) : مرغ از نخودآب روی زردی ...