کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فدرال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فدرال
/federāl/
معنی
ویژگی حکومتی که بهصورت اتحادیهای از ایالات خودگردان اداره میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
federal
-
جستوجوی دقیق
-
فدرال
لغتنامه دهخدا
فدرال . [ ف ِ دِ ] (فرانسوی ، ص ) مؤتلف . (وبستر). هم عهد. متحد. (حییم ). || حکومتی که از چند بخش کشوری تشکیل گردد و این قسمتها از یک دولت مرکزی متابعت کنند. || پیمانی . (حییم ). || اتحادی . (حییم ).
-
فدرال
فرهنگ فارسی معین
(فِ دِ) [ فر. ] (ص .) نوعی حکومت مرکب از دولت های مستقل ایالتی و یک دولت مرکزی که توسط مردم همة ایالت ها انتخاب می شود.
-
فدرال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: fédéral] (سیاسی) federāl ویژگی حکومتی که بهصورت اتحادیهای از ایالات خودگردان اداره میشود.
-
واژههای مشابه
-
پاکت فدرال
لغتنامه دهخدا
پاکت فدرال . [ ف ِ دِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) قانون اساسی سویس .
-
دولت فدرال
دیکشنری فارسی به عربی
دولة اِتحادية
-
حکومت فدرال
دیکشنری فارسی به عربی
الإدارة المَرکزية
-
طرفدار دولت فدرال
دیکشنری فارسی به عربی
اتحادي
-
جستوجو در متن
-
federary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدرال
-
fundal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدرال
-
federarie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدرال
-
foredeem
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدرال
-
federational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدرال
-
federator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدرال