کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فدایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فدایی
/fe(a)dā(')i/
معنی
۱. ویژگی آنکه حاضر است جان خود را در راه کسی یا رسیدن به هدفی از دست بدهد.
۲. [مجاز] بسیارارادتمند و دوستدار؛ مخلص.
۳. [قدیمی، مجاز] عیار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برخی، جاننثار، فدوی، قربانی
۲. عاشق
دیکشنری
devotee, zealot
-
جستوجوی دقیق
-
فدایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. برخی، جاننثار، فدوی، قربانی ۲. عاشق
-
فدایی
لغتنامه دهخدا
فدایی . [ ف ِ / ف َ ] (ص نسبی ) رجوع به فدائی شود.
-
فدایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) کسی که جان خود را برای کسی یا هدفی بدهد.
-
فدایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [عربی. فارسی] fe(a)dā(')i ۱. ویژگی آنکه حاضر است جان خود را در راه کسی یا رسیدن به هدفی از دست بدهد.۲. [مجاز] بسیارارادتمند و دوستدار؛ مخلص.۳. [قدیمی، مجاز] عیار.
-
فدایی
دیکشنری فارسی به عربی
شهيد , ضح به , متحمس , مکرس
-
جستوجو در متن
-
fedayee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدایی
-
fedia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدایی
-
fedayeen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدایی
-
فدوی
واژگان مترادف و متضاد
برخی، جاننثار، فدایی
-
برخی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] barxi قربانی؛ فدایی.
-
self-sacrificing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودخواهی، فدایی
-
جانباز
واژگان مترادف و متضاد
جاننثار، دلیر، فداکار، فدایی
-
برخی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) فدا، فدایی ، قربان .
-
devoted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص داده شده است، فداکار، فدایی، جانسپار