کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فدائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف َ ] (اِخ ) استرآبادی (یا تبریزی ). رجوع به فدائی تبریزی شود.
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف َ ] (اِخ ) تبریزی . از شعرای گمنام قرن نهم هجری است . در مجالس النفائس آمده است : سیدزاده ای است و همراه پدر به زیارت مکه مشرف شده . ظاهرش صفای تمام دارد و طبعش نیز خالی از صفایی نیست . این مطلع از اوست :همیشه روی به دیوار بود مجنون راکه ...
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف َ ] (اِخ ) تهرانی اسمش محمودبیگ از ایل تکلو است . لباس فقر پوشید و به اصفهان مهاجرت کرد و در آنجا نزد افورلوخان ماند. نصرآبادی شعر او را آورده است . (الذریعه ج 9 ص 815).
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف َ ] (اِخ ) طهرانی . رجوع به فدائی تهرانی شود.
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف َ ] (اِخ ) کرمانی . از معاصران آذر بیگدلی است . آذر نویسد: اسمش حاج محمد و از اهل دارالامان کرمان است . صحبتش اتفاق افتاد. طبع روانی دارد و در تاریخ گویی مسلط است . این مطلع از اوست :یکسان بود اگر رسدم سر بر آفتاب یا تابدم ز بی کلهی بر سر...
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف َ ] (اِخ ) یزدی ، اسمش سیدیحیی پسر میرزا محمدعلی وامق بن سیدمحمدباقر طباطبائی ، از جانب مادر یزدی بود. وفاتش به سال 1355 هَ . ق . اتفاق افتاد. تذکره ٔ میکده را که تألیف پدرش بود، بخط خود نوشته و پایان این استنساخ سال 1262 هَ . ق . است . ...
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف ِ / ف َ ] (اِخ ) لقب گروهی از پیروان حسن صباح . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به اسماعیلیه شود.
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف ِ / ف َ ] (از ع ، اِ) آنکه جان خود را برای جان دیگری از دست دادن خواهد. (یادداشت بخط مؤلف ). کسی را گویند که دانسته مرتکب امری شود به رغبت و رضای خود، که سلب حیات را لازم داشته باشد، نه به اکراه و زور یا به حکم پادشاهی و شیخی . (برهان ) ...
-
واژههای مشابه
-
فدائي
دیکشنری عربی به فارسی
پارتيزان , جنگجوي غير نظامي , ستيزگر , اهل نزاع وکشمکش , جنگ طلب
-
فدائی لاهیجانی
لغتنامه دهخدا
فدائی لاهیجانی . [ ف َ ی ِ لا ] (اِخ ) از شعرای همزمان شاه اسماعیل صفوی است . هدایت نویسد: خلف الصدق شیخ محمد لاهیجی شارح گلشن راز شبستری است و بنابراین او را شیخ زاده می خواندند. از جانب شاه اسماعیل صفوی به رسالت نزد محمدخان شیبانی رفته ، آخرالامر ع...
-
فدائی لاهیجی
لغتنامه دهخدا
فدائی لاهیجی . [ ف َ ی ِ لا ] (اِخ ) رجوع به فدائی لاهیجانی شود.
-
جستوجو در متن
-
پارتیزان
دیکشنری فارسی به عربی
فدائي
-
جنگجوی غیر نظامی
دیکشنری فارسی به عربی
فدائي