کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فخرالدوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابن جهیر. رجوع به ابن جهیر شود.
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابومنصور کوفی . جد چهاردهم حمداﷲ مستوفی قزوینی مؤلف تاریخ گزیده و نزهةالقلوب و ناظم ظفرنامه است . ابومنصور از جانب معتصم بن هارون الرشید حکومت قزوین یافت و در سال 223 هَ . ق . به آن شهر آمد.او و فرزندان او که ه...
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابومنصور کوفی . جد نهم حمداﷲ مستوفی صاحب تاریخ گزیده و نزهةالقلوب که در زمان سلطان محمود سبکتکین در سال 421 هَ . ق . درگذشت . (از تاریخ گزیده ص 840).
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد که در 15 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 10 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بجنورد به مشهد قرار دارد. جایی کوهستانی سردسیر و دارای 450 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأ...
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) دیلمی . پس از فوت مؤیدالدوله (373 هَ . ق .) بزرگان و ارکان دولت مجلسی آراستند تا یکی از شاهزادگان دیلمی را به سلطنت اختیار کنند و چنین صلاح دیدند که فخرالدوله را که ارشد شاهزادگان دیلمی و از هر جهت برازنده و سز...
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) شاه غازی بن زیار. در سال 770 هَ . ق . درگذشت . از ملوک پادوسپانان بود. (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 193).
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) فلک الامة ابوکالنجربن فناخسره . (آثار الباقیه ٔ بیرونی ص 133). رجوع به ابوکالنجار شود.
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) گرشاسب ، نصرت الدین محمد. یکی از امرای کبودجامه بود. وی از طرف علاءالدین محمد خوارزمشاه در حدود 600 هَ . ق . به قتل رسیده است . (ازمازندران و استرآباد. رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 195).
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) گلپایگانی . یکی از نوادگان فخرالدوله گرشاسب بود و به امر حسام الدوله اردشیر او را در رودخانه ٔ بابل غرق کردند. رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 195 از ترجمه ٔ فارسی شود.
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) نماوربن بیستون (متوفی به سال 640 هَ . ق .) از پادشاهان سلسله ٔ پادوسبانان است . (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 192). رجوع به پادوسبانان شود.
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ )فخر الدولة و الدین . رجوع به فخرالدین مسعود شود.
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ ف َ رُدْ دَ ل َ] (اِخ ) ابوالمظفر چغانی . رجوع به ابوالمظفر شود.
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابومنصور کوفی . لقبی که فرزندان ابومنصور کوفی حاکم قزوین و جد چهاردهم حمداﷲ مستوفی مؤلف تاریخ گزیده داشته اند. و مستوفی در این باره نویسد: او و فرزندان او را همه فخرالدوله ابومنصور لقب بود و نام متفاوت بود. (تار...
-
فخرالدوله
لغتنامه دهخدا
فخرالدوله . [ف َ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) چاولی . رجوع به چاولی شود.