کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فخرآور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فخرآور
لغتنامه دهخدا
فخرآور. [ ف َ وَ ] (نف مرکب ) آنکه فخر آورد.آنکه تفاخر کند. آنکه مفاخرت ورزد. که فخر فروشد.
-
جستوجو در متن
-
فخرآوری
لغتنامه دهخدا
فخرآوری . [ ف َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل فخرآور. فخرفروشی . تفاخر. مفاخرت : ز رومی و چینی در آن داوری خلافی برآمد به فخرآوری . نظامی .رجوع به فخر شود.
-
عمادالدین قضوی
لغتنامه دهخدا
عمادالدین قضوی . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ ق َ ض َ ] (اِخ ) عمر قضوی ، ملقب به عمادالدین . وی از جمله بزرگان قزوین بود. حمداﷲ مستوفی درباره ٔ او گوید که جد این خاندان «فخرالدین فخرآور» در دیوان قضا وکالت می کرد و بدین سبب آنها را «قضوی » خوانند. پسرش عزالدین...