کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فخامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فخامت
/faxāmat/
معنی
۱. بزرگواری؛ گرامی شدن.
۲. [قدیمی] تنومندی؛ ستبری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فخامت
لغتنامه دهخدا
فخامت . [ ف َ م َ ] (ع مص ) فخامة. رجوع به فخامة شود.
-
فخامت
فرهنگ فارسی معین
(فَ مَ) [ ع . فخامة ] 1 - (مص ل .) ستبر گردیدن . 2 - بزرگوار گشتن ، گرامی شدن . 3 - (اِمص .) بزرگواری .
-
فخامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فخامَة] faxāmat ۱. بزرگواری؛ گرامی شدن.۲. [قدیمی] تنومندی؛ ستبری.
-
واژههای همآوا
-
فخامة
لغتنامه دهخدا
فخامة. [ ف َ م َ ] (ع مص ) سطبر گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پر شدن . (منتهی الارب ). || بزرگ شدن قدر و بالا رفتن مرتبه ٔ کسی در چشم مردم . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ارجمندی
واژگان مترادف و متضاد
اصالت، بزرگواری، عزت، فخامت، نجابت، ≠ ذلت
-
سرطم
لغتنامه دهخدا
سرطم . [ س َ طَ ] (ع ص ) درازبالا. || بلندآواز. || واضح گفتار. || فراخ حلق . || زود فروبرنده با جسامت جثه و فخامت خلقت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
لبید
لغتنامه دهخدا
لبید. [ ل َ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عامربن مالک بن جعفربن کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. یکی از شعراء مخضرمین ، از قبیله ٔ قیس و از اشراف شاعران . او صاحب چهارمین معلقه از معلقات سبع است که بدین بیت آغاز میشود:عفت الدیار محلها و مقامهابمنی تأبد غولها و ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن ناقد، مکنی به ابوالازهر و ملقب به نصیرالدین . وزیر مستنصر خلیفه ٔ عباسی . هندوشاه در تجارب السلف ص 349 ببعد آرد: لقب و کنیه و نام و نسب او شمس الدین ابوالازهر احمدبن محمدبن علی بن احمدبن الناقد است و ا...
-
داعی
لغتنامه دهخدا
داعی . (اِخ ) (شاه ...) (یا داعی شیرازی ) فخرالعارفین سیدنظام الدین محمودبن حسن الحسنی ، ملقب به داعی الی اﷲ، شاه داعی ، داعی . از سادات حسنی شیراز و از نوادگان داعی صغیر است . داعی صغیر چهارمین امیر سلسله ٔ علویان طبرستان است مقتول 316 هَ . ق . و از...
-
لقب
لغتنامه دهخدا
لقب . [ ل َ ق َ ] (ع اِ) نام که دلالت بر مدح یا ذم کند. اسمی معنی مدحی یا ذمی را. آن نام که پس از نام نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد.نامی که در آن معنی مدح یا ذم منظور باشد به خلاف علم که در آن هیچ معنی منظور نباشد. (غیاث ). جرجانی گوید: ...