کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فحش گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سقط گفتن
واژگان مترادف و متضاد
ناسزا گفتن، دشنام دادن، بد گفتن، فحش دادن
-
reviled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دروغ گفتن، ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا
-
ابذاء
لغتنامه دهخدا
ابذاء. [ اِ ] (ع مص ) ناسزا گفتن . فحش گفتن . (زوزنی ). هرزه گفتن . بد گفتن . سقط و ناشایست گفتن .
-
revile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلخ، ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا
-
reviling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجازات، ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا
-
شتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šatm دشنام دادن؛ فحش دادن؛ ناسزا گفتن.
-
reviles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجازات می کند، ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا
-
زُمُخت و کُلُفت
فرهنگ گنجواژه
ناسزا، فحش . زمخت و کلفت گفتن
-
افحاش
لغتنامه دهخدا
افحاش . [ اِ ] (ع مص ) فحش گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). فحش گفتن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اقسم
دیکشنری عربی به فارسی
ناسزا , سوگند خوردن , قسم دادن , فحش , ناسزا گفتن
-
swore
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگند خورد، فحش دادن، سوگند خوردن، ناسزا گفتن، قسم دادن، عهد کردن
-
نافرجام گفتن
لغتنامه دهخدا
نافرجام گفتن . [ ف َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) لغو گفتن . (دهار). فحش گفتن . (از معجم اللغة). رفث . لاغیه .لغی . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). قذع . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناسزا گفتن . بیهوده گفتن .
-
سب
واژگان مترادف و متضاد
۱. بددهانی، دشنام، رده، فحش، لعن، ناسزا ≠ مدح، ستایش ۲. دشنامدادن، فحش دادن، ناسزا گفتن ≠ ستودن، مرحباگفتن
-
curses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنت، نفرین، دشنام، فحش، سب، بلاء، ناسزا گفتن، فحش دادن، نفرین کردن، عاق کردن، عمل کفر امیزکردن
-
curse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنت، نفرین، دشنام، فحش، سب، بلاء، ناسزا گفتن، فحش دادن، نفرین کردن، عاق کردن، عمل کفر امیزکردن