کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فحح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فحح
لغتنامه دهخدا
فحح . [ ف ُ ح ُ ] (ع ص ، اِ) اژدهای جوشان . (منتهی الارب ). افعی های باهیجان . (اقرب الموارد). رجوع به فَح ّ شود.
-
واژههای همآوا
-
فهه
فرهنگ فارسی معین
(فِ هَ یا هِ) (اِ.) چوبی که کشتی بانان بدان کشتی رانند، پاروی کشتی .
-
فهه
لغتنامه دهخدا
فهه . [ ف َ هَِ ه ْ ] (ع ص ) درمانده به سخن . (منتهی الارب ). رجوع به فَه ّ و فهیه شود.
-
فهه
لغتنامه دهخدا
فهه . [ ف ِ هََ / هَِ ] (اِ) چوبی که کشتی بانان بدان کشتی رانند. پاروی کشتی . (فرهنگ فارسی معین ).