کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتی شیست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتی شیست
/fetišist/
معنی
۱. آنکه بت یا چیز غیر ذیروحی را پرستش کند.
۲. (روانشناسی) مبتلا به فتیشیم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتی شیست
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ فر. ] (ص .) کسی که علاقة شدید به یکی از اعضا یا البسة معشوق خود دارد.
-
فتی شیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: fétichiste] fetišist ۱. آنکه بت یا چیز غیر ذیروحی را پرستش کند.۲. (روانشناسی) مبتلا به فتیشیم.
-
واژههای مشابه
-
فتي
دیکشنری عربی به فارسی
جوجه اي که هنوز پر درنياورده , شخص بي تجربه وناشي , پسر بچه , جوانک
-
فَتًى
فرهنگ واژگان قرآن
جوان - غلام جوان (فتي به معناي غلام جوان و فتاة به معناي کنيز جوان است)
-
فتی العسکر
لغتنامه دهخدا
فتی العسکر. [ ف َ تَل ْ ع َ ک َ ] (اِخ ) محمدبن منصوربن زیاد. از ندیمان هارون الرشید است و رشید او را فتی العسکر خوانده بود. وی پس از رشید از ندیمان فرزند او محمد امین گردید. (از کتاب الوزراء و الکُتّاب ص 215).
-
فتی شیسم
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری روحی که مبتلایان به آن به یکی از اعضا یا البسة معشوق خود دل می بندند.
-
عمار فتی
لغتنامه دهخدا
عمار فتی . [ ع َم ْ ما رِ ف ِ تا ] (اِخ ) وی از حکام مراکشی «تمبکتو» از شهرهای سودان است . و از سال 1006 تا 1007 هَ .ق . حکومت کرد. (از معجم الانساب زامباور ص 132).
-
فتی شیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [فرانسوی: fétichisme] fetišism ۱. پرستش بت یا چیز غیر ذیروح از سنگ و چوب و جز آن.۲. (روانشناسی) نوعی بیماری روحی که شخص به چیزی که متعلق به معشوق باشد از قبیل چند تار مو یا تکهای از لباس او دل میبندد و آن را به حد پرستش دوست می...