کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتور
/fotur/
معنی
۱. سستی و بیحالی.
۲. [قدیمی] کمبود؛ نقصان.
۳. [قدیمی] کوتاهی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیحالی، سستی، ضعف، وهن
۲. آرامی، کندی
۳. کوتاهی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتور
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیحالی، سستی، ضعف، وهن ۲. آرامی، کندی ۳. کوتاهی
-
فتور
لغتنامه دهخدا
فتور. [ ] (یونانی ، اِ) سمک . (فهرست مخزن الادویه ). فترة. رجوع به فترة شود.
-
فتور
لغتنامه دهخدا
فتور. [ ف ُ ] (اِخ ) مسقطالرأس بلعام است که بر نهر فرات واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
فتور
لغتنامه دهخدا
فتور. [ ف ُ] (ع مص ) آرمیدن آب سپس جوشش . (منتهی الارب ). آرمیدن حرارت آب . (اقرب الموارد). رجوع به فتر و فاتر شود. || آرام شدن پس از تندی ، و نرم شدن بعد از سختی . (اقرب الموارد). سستی آوردن بعدِ درشتی . (منتهی الارب ). || سست و نرم گردیدن بندها. (م...
-
فتور
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آرام شدن ، سست شدن . 2 - آرام شدن پس از تندی و سختی . 3 - (اِمص .) بی حا لی ، ضعف . 4 - کندی ، آرامی .
-
فتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] fotur ۱. سستی و بیحالی.۲. [قدیمی] کمبود؛ نقصان.۳. [قدیمی] کوتاهی.
-
فتور
دیکشنری فارسی به عربی
احباط , اعياء , ضعف
-
واژههای مشابه
-
فتور کردن
لغتنامه دهخدا
فتور کردن . [ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول زنان ، غلو کردن و سخت از اندازه گذشتن . (یادداشت بخط مؤلف ). زیاده روی و مبالغه .
-
فتور کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) (عا.) غلو کردن ، سخت از اندازه درگذشتن .
-
شور و فتور
لغتنامه دهخدا
شور و فتور. [ رُ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حدت و شدت ، و کلمه ٔ فتور در این جا عربی نیست . (یادداشت مؤلف ).
-
فتور پیدا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تردد
-
شور و فتور
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
ضعف و فتور
فرهنگ گنجواژه
سستی.
-
فُتور و رواج
فرهنگ گنجواژه
متضاد.