کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتوحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتوحی
معنی
( ~ .) (اِمر.) جامه ای که بر سینه پوشند؛ صدیر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتوحی
لغتنامه دهخدا
فتوحی . [ ف َ ] (اِ) جامه ای که بر سینه پوشند، و به عربی آن را صُدَیر گویند. (آنندراج از نفائس اللغات ).
-
فتوحی
لغتنامه دهخدا
فتوحی . [ ف ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به فتوح . رجوع به فتوح شود.
-
فتوحی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) جامه ای که بر سینه پوشند؛ صدیر.
-
واژههای مشابه
-
فتوحی مروزی
لغتنامه دهخدا
فتوحی مروزی . [ ف َ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) اثیرالدین . رجوع به اثیرالدین شود.
-
جستوجو در متن
-
ازبرم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] 'azbarm = ازبر: ◻︎ از مصحف تندی و درشتی نه همانا / یک سوره برآید که تو ازبرم نداری (فتوحی: لغتنامه: ازبرم).
-
شرف الحکماء
لغتنامه دهخدا
شرف الحکماء. [ ش َ رَ فُل ْ ح ُ ک َ ] (اِخ ) اثیرالدین فتوحی مروزی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اثیرالدین شود.
-
فتوح
لغتنامه دهخدا
فتوح . [ ف ُ ] (ع اِمص ) حصول چیزی بیش از آنچه توقع رود. (تعریفات ). حاصل شدن چیزی از آنچه توقع آن نباشد. (از اقرب الموارد). گشایش و گشاد کارها. (یادداشت بخط مؤلف ) : طمع کم دار تا گر بیش یابی فتوحی بر فتوح خویش یابی . نظامی .از زهد ندیده ام فتوحی ت...
-
غاویل
لغتنامه دهخدا
غاویل . (اِخ ) مؤلف مجمل التواریخ و القصص ذیل عنوان : «ذکر شارستان زرین و روئین » پس از شرحی درباره ٔ ظهور ملک فتوحی از ملوک مصر و یافتن شهر مفقود زرّین و آباد کردن آن آرد: بعد از آن چون هفت سال برآمد روزی گردی برآمد و لشکری دیدند که مقدار ایشان پنج...
-
ره زده
لغتنامه دهخدا
ره زده . [ رَه ْ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مانده و خسته . مانده شده از راه . صدمه دیده از بسیاری راه . رنج سفر دیده . (از یادداشت مؤلف ) : جوانی دژم ره زده بر در است که گویی به چهر از تو نیکوتر است . اسدی .هرچند ره زده ست ببینش کز آنچه رفت چون نوچه ...
-
سنجری خراسانی
لغتنامه دهخدا
سنجری خراسانی . [ س َ ج َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) از قدما و شعرا بوده و مدّاحی سلطان سنجر سلجوقی مینموده . وی به بین الشعرا مشهور و معروف است و در زمان سلطان نهایت جلالت داشته ، چنانکه انوری در جایی از اشعار خود گوید: اینکه پرسد کانوری به یا فتوحی در سخن یا...
-
طرسوسی کردن
لغتنامه دهخدا
طرسوسی کردن . [ طَ رَ / طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چپاول و غارت کردن ، چون مطابق اسناد تاریخی هنگامی که رومیان شرقی برشهر طرسوس چیرگی و تسلط یافتند، از هیچ نوع نهب و غارت نسبت به اموال مسلمانان دریغ نکردند. ظاهراً در عصر شیخ ابوسعید ابوالخیر هر نوع چپاول...
-
مهری
لغتنامه دهخدا
مهری . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مهر. مهر کرده شده و تمغا زده شده . (ناظم الاطباء). || صره ٔ زر و سیم مهربرنهاده . (آنندراج ) : از پس آنکه ز انعام جلال الوزرابه تو هر ساله رسد مهری پانصدگانی . فتوحی در مذمت انوری (از آنندراج ).امیرعلاءالدین فرامرز م...
-
از برم
لغتنامه دهخدا
از برم . [ اَ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ، ص مرکب ) از بر. (جهانگیری ) (برهان ). حفظ. (آنندراج ) : یک دم بمراعات دلم گرم نداری یک ذره مرا رحمت و آزرم نداری از مصحف تندی و درشتی نه همانایک سوره برآید که تو از برم نداری . فتوحی مروزی . اگر خود هفت سبع از ب...