کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتوح
/fotuh/
معنی
۱. (تصوف) گشایش در حال باطنی سالک؛ گشایش: ◻︎ طمع کم دار تا گر بیش یابی / فتوحی بر فتوح خویش یابی (نظامی۲: ۲۴۸).
۲. (اسم) (تصوف) مالی که به عنوان نذر به پیر خانقاه میدادند: ◻︎ نذر و فتوح صومعه در وجه مینهیم / دلق ریا به آب خرابات برکشیم (حافظ: ۷۵۲).
۳. (اسم) [جمعِ فتح] [قدیمی] = فتح
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتوح
لغتنامه دهخدا
فتوح . [ ف َ ] (ع اِ) نخستین باران بهار. (منتهی الارب ). اول المطر الوسمی . (اقرب الموارد). || (ص ) ناقه ای که سوراخ پستانش فراخ بود. ج ، فُتُح . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
فتوح
لغتنامه دهخدا
فتوح . [ ف ُ ] (اِخ ) ابن محمودبن مروان بن ابی الجنوب . از خاندان مروان بن ابی حفصه بود و شعر میگفت . دیوان او را ابن الندیم نزدیک صد ورق نوشته است . (از الفهرست ص 229).
-
فتوح
لغتنامه دهخدا
فتوح . [ ف ُ ] (ع اِمص ) حصول چیزی بیش از آنچه توقع رود. (تعریفات ). حاصل شدن چیزی از آنچه توقع آن نباشد. (از اقرب الموارد). گشایش و گشاد کارها. (یادداشت بخط مؤلف ) : طمع کم دار تا گر بیش یابی فتوحی بر فتوح خویش یابی . نظامی .از زهد ندیده ام فتوحی ت...
-
فتوح
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به دست آمدن غیر منتظرة چیزی . 2 - (اِمص .) گشایش . 3 - گشایش حالی که به سالک در مراحل سلوک دست دهد. 4 - (اِ.) نذر، مال یا چیزی که نذر عارف و سالک کنند.
-
فتوح
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) جِ فتح ؛ پیروزی ها، گشایش ها.
-
فتوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] fotuh ۱. (تصوف) گشایش در حال باطنی سالک؛ گشایش: ◻︎ طمع کم دار تا گر بیش یابی / فتوحی بر فتوح خویش یابی (نظامی۲: ۲۴۸).۲. (اسم) (تصوف) مالی که به عنوان نذر به پیر خانقاه میدادند: ◻︎ نذر و فتوح صومعه در وجه مینهیم / دلق ریا به آب خر...
-
واژههای مشابه
-
فتوح آباد
لغتنامه دهخدا
فتوح آباد. [ ف ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور که در 18 هزارگزی جنوب خاوری فدیشه قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 131 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است ...
-
فتوح آباد
لغتنامه دهخدا
فتوح آباد. [ ف ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز که در 48 هزارگزی جنوب خاوری زرقان و یکهزارگزی راه فرعی بندامیر به خرامه قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 320 تن سکنه است . آب آنجا از رود کر تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و ...
-
فتوح آباد
لغتنامه دهخدا
فتوح آباد.[ ف ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز که در 72 هزارگزی جنوب خاوری اردکان وکنار راه فرعی پل خان به کامفیروز قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 239 تن سکنه است . آب آنجا از رود کرتأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، برن...
-
تاج فتوح
لغتنامه دهخدا
تاج فتوح . [ ج ِ ف ُ ] (اِخ ) تاج الفتوح ، ظاهراً کتابی بوده است در شرح فتوح محمود غزنوی : ور استوار نداری بخوان توتاج فتوح که بیتهاش چو عقد است و شرحهاش درر. عنصری .رجوع به تاج الفتوح شود.
-
واژههای همآوا
-
فطوح
لغتنامه دهخدا
فطوح . [ ف َ ] (ع ص ) ناقه ٔ بزرگ شکم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فطوه
لغتنامه دهخدا
فطوه . [ ] (اِ) خردل ابیض . (فهرست مخزن الادویه ).