کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فروسية
دیکشنری عربی به فارسی
سلحشوري , دليري , جوانمردي , فتوت , تعارف
-
chivalry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوستی، جوانمردی، دلیری، فتوت، تعارف
-
generosities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخاوتمندانه، سخاوت، فتوت، بخشش، گشاده دستی، مروت
-
youths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوانان، جوانی، شباب، نوباوگان، شخص جوان، فتوت
-
chivalries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ستیزه جویان، جوانمردی، دلیری، فتوت، تعارف
-
جوانمرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] javānmard شخص بخشنده، بزرگوار، و صاحب همت و فتوت.
-
generosity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخاوتمندانه، سخاوت، فتوت، بخشش، گشاده دستی، مروت
-
جوانمردی
واژگان مترادف و متضاد
بخشش، بخشندگی، حمیت، سخا، سخاوت، فتوت، لوطیگری، مردانگی، همت ≠ ناجوانمردی
-
youth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوانان، جوانی، شباب، نوباوگان، شخص جوان، فتوت، جوانمرد
-
فتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: فِتیان] [قدیمی] fatā ۱. جوانمرد و سخی؛ کریم.۲. هریک از پیروان آیین فتوت.
-
رأس الحزب
لغتنامه دهخدا
رأس الحزب . [ رَءْ سُل ْ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح علم فتوت ، نام «کبیر» که او را شیخ و پدر نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به کبیر و کلمه ٔ فتوت شود.
-
حمیت
واژگان مترادف و متضاد
آزادگی، آزادمنشی، بزرگواری، بلندهمتی، پایمردی، تعصب، جوانمردی، حریت، رادی، عرق، عصبیت، غیرت، غیرتمندی، فتوت، مروت ≠ ناجوانمردی
-
رادی
واژگان مترادف و متضاد
۱. جوانمردی، حریت، حمیت، فتوت، مردانگی ۲. بخشنده، کریم ۳. دلاوری، شجاعت ۴. افتاده، ساقط ≠ ناجوانمردی
-
عیاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. راهزنی، سرقت، طراری ۲. تردستی، حیله، رندی، زرنگی، فند ۳. جوانمردی، عیارپیشگی، فتوت
-
مردانگی
واژگان مترادف و متضاد
جرات، جربزه، جوانمردی، دلیری، رادی، رشادت، شجاعت، غیرت، شهامت، فتوت، مروت، نجدت، مردی