کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتوت
/fotovvat/
معنی
۱. جوانی.
۲. جوانمردی.
۳. [قدیمی] سخا؛ کَرَم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ایثار، جوانمردی، رادمردی، رادی، مردانگی، همت
۲. جوانی
۳. سخا، سخاوت، کرم، بخشندگی
دیکشنری
generosity
-
جستوجوی دقیق
-
فتوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایثار، جوانمردی، رادمردی، رادی، مردانگی، همت ۲. جوانی ۳. سخا، سخاوت، کرم، بخشندگی
-
فتوت
لغتنامه دهخدا
فتوت . [ ف َ ] (ع ص ) کوفته . فتیت . || ریزه ریزه نموده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) نان فتیر. (فهرست مخزن الادویه ).
-
فتوت
لغتنامه دهخدا
فتوت . [ ف ُ ت ُوْ وَ ] (ع اِمص ) جوانی . (زمخشری ) (اقرب الموارد). سیبویه گوید: در جمع و مصدر این ریشه یاء به واو بدل شود، و این ابدال کم نظیری است . (از اقرب الموارد). || سخا و کرم . (اقرب الموارد) (تعریفات ). بخشندگی . بخشش . دهش . (یادداشت بخط مو...
-
فتوت
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ وَّ) [ ع . فتوة ] (اِمص .) 1 - جو ا نی . 2 - جوانمردی ، کرم ، بخشندگی . ؛ ~نامه کتابی که در آن اصول و آداب فتوت نوشته شده است .
-
فتوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فتوَّة] fotovvat ۱. جوانی.۲. جوانمردی.۳. [قدیمی] سخا؛ کَرَم.
-
فتوت
دیکشنری فارسی به عربی
فروسية
-
واژههای مشابه
-
فتوت نامه
لغتنامه دهخدا
فتوت نامه . [ ف ُ ت ُوْوَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن آداب و اصول آیین جوانمردی نوشته شده باشد. رجوع به فتوت شود.
-
صاحب فتوت
لغتنامه دهخدا
صاحب فتوت . [ح ِ ف ُ ت ُوْ وَ ] (ص مرکب ) جوانمرد. کریم . بخشنده .
-
واژههای همآوا
-
فتوة
لغتنامه دهخدا
فتوة. [ ف ِت ْ وَ ] (ع اِ) ج ِ فتی .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فَتی ̍ شود.
-
فتوة
لغتنامه دهخدا
فتوة. [ ف ُ ت ُوْ وَ ] (ع مص ) فتوت . رجوع به فتوت شود.
-
جستوجو در متن
-
foothot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فتوت
-
فتوة
لغتنامه دهخدا
فتوة. [ ف ُ ت ُوْ وَ ] (ع مص ) فتوت . رجوع به فتوت شود.