کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتنه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دستان فتنه گر
دیکشنری فارسی به عربی
عُملاءُ إثارة الفِتَينِ
-
فتنه انگیزی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
إثارة الفتنة
-
شر و فتنه
فرهنگ گنجواژه
فتنه.
-
شور و فتنه
فرهنگ گنجواژه
غوغا.
-
فتنه و بلا
فرهنگ گنجواژه
بلا.
-
فتنه و گیر و دار
فرهنگ گنجواژه
گرفتاری.
-
آشوب (فتنه) به راه انداختن (به پا کردن)
دیکشنری فارسی به عربی
إثارة الفِتْنَةِ
-
جستوجو در متن
-
ثور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] so[w]r ۱. برانگیخته شدن.۲. بلند شدن گرد یا دود.۳. برپا شدن فتنه.
-
فتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fotun ۱. در فتنه انداختن.۲. در فتنه افتادن؛ مفتون شدن.
-
دجر
لغتنامه دهخدا
دجر. [ دَ ج َ ] (ع مص ) حیران شدن . || در آشوب و فتنه افتادن . || مست شدن . نشاطی شدن . (منتهی الارب ).
-
آشوبیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (مص م .) آشفته کردن . 2 - (مص ل .) آشفته و متغیر شدن . 3 - خشمگین شدن . 4 - فتنه بر پا کردن .
-
افتتان
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - در فتنه افتادن . 2 - مفتون شدن .
-
تمأی
لغتنامه دهخدا
تمأی . [ ت َ م َء ئی ] (ع مص ) فراخ شدن پوست و مشک و دراز گردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراخ و دراز گردیدن مشک . (از اقرب الموارد). فراخ شدن پوست و جز آن به کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تباهی افتادن میان قوم . (منتهی الارب ) (ا...
-
شور فتادن
لغتنامه دهخدا
شور فتادن . [ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ) فتنه و غوغا برپا شدن .- شور فتادن در جهان ؛ کنایه از برپا شدن فتنه : ای از تو فتاده در جهان شورگوری دو سه کرده مونس گور.نظامی .
-
ثور
لغتنامه دهخدا
ثور. [ ث َ ] (ع مص ) ثوران . انگیخته شدن گرد و دود و مانند آن . انگیخته شدن خشم و فتنه . || برجستن به غضب برای زدن کسی . || برانگیخته شدن . || برآمدن حصبه و سرخجه بر اندام . || برجستن سنگ خوار و ملخ و جز آن . || ظاهر شدن خون . || بهیجان آمدن دل . || ...