کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتش
معنی
سرکشي کردن , بازرسي کردن , تفتيش کردن , رسيدگي کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتش
لغتنامه دهخدا
فتش . [ ف َ ] (ع مص ) کاویدن . (منتهی الارب ) تصفح . || پرسیدن وبسیار جستن . (اقرب الموارد). جستجو کردن . (غیاث ).
-
فتش
دیکشنری عربی به فارسی
سرکشي کردن , بازرسي کردن , تفتيش کردن , رسيدگي کردن
-
واژههای مشابه
-
فِتِّشْ کی
لهجه و گویش گنابادی
feteshki در گویش گنابادی یعنی خیلی کم سکس کرد ، زمان انزالش کم بود.
-
جستوجو در متن
-
تفتیش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فتش
-
سرکشی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زيارة , فتش
-
بازرسی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
افحص , بصر , فتش
-
رسیدگی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احضر , استفسر , اشرف عليه , فتش , مراقبة
-
باجه
لغتنامه دهخدا
باجه . [ج َ ] (اِخ ) نام شهریست به افریقا معروف به باجةالقمح و این نام را از بسیاری ِ کشت گندم بآن دادند. میان آن و تنیس دوروزه راه است . گویند گندم در آنجا هر چهارصد رطل (به رطل بغداد) بیک درهم نقره بفروش میرفت . ابوعبید بکری گوید باجه ٔ افریقا شهری...
-
طغرائی
لغتنامه دهخدا
طغرائی . [ طُ ] (اِخ ) یاقوت آرد: حسین بن علی بن محمدبن عبدالصمد الاستاد، مؤیدالدین ، ابواسماعیل الاصبهانی ، المعروف بالطغرائی . کلمه ٔ طغرائی منسوب به کسی است که شغل و منصب او نوشتن طغرا و القاب ملوک و امرا بر فرامین و مناشیر باشد. و هی الطرة التی ...