کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتخة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتخة
لغتنامه دهخدا
فتخة. [ ف َ خ َ / ف َ ت َ خ َ ] (ع اِ) انگشتری کلان که در دست و پا کنند. (منتهی الارب ). حد فاصل انگشتان سبابه و ابهام انگشتری نقره ٔ بی نگین است ، و اگر در آن نگین باشد خاتم است . ج ، فَتَخ ، فُتوخ ، فَتَخات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
فتخات
لغتنامه دهخدا
فتخات . [ ف َ ت َ ] (ع اِ) ج ِ فتخة. رجوع به فتخة شود.
-
فتوخ
لغتنامه دهخدا
فتوخ . [ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ فتخة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فتخة شود. || بندهای پنجه ٔ شیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
فتخ
لغتنامه دهخدا
فتخ . [ف َ ت َ ] (ع مص ) استرخاء مفاصل و نرمی آن . (اقرب الموارد). || دراز و پهنا گشتن کف دست و پا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پهن و فروهشته گردانیدن انگشتان . || سست کردن انگشتان پای وقت نشستن . (منتهی الارب ). رجوع به فَتْخ شود. || (اِ) ج ِ ...
-
کچه
لغتنامه دهخدا
کچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) انگشتر بی نگین خانه را گویند یعنی حلقه ای باشد از طلا و نقره و غیره که بر انگشت کنند و آن را به عربی فَتخَه خوانند و بدان شبها بازی کنند و کچه بازی همان است . (برهان ). انگشتری بی نگین خانه را گویند چنانکه بازی انگشتری که...