کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتح آباد پخل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فتح الباب
فرهنگ فارسی معین
(فَ تْ حُ لْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گشودن در. 2 - آغاز کار.
-
جامه ٔ فتح
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ فتح . [ م َ / م ِ ی ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جامه ای که در روز جنگ زیر زره پوشند و آیات مثل «انا فتحنا» و غیر آن بر آن نوشته یا بافته باشند، از اهل زبان بتحقیق پیوسته . (بهار عجم ) (آنندراج ) : اگر بارد به فرقم تیر آتش سر نمی پیچم که ب...
-
فتح الباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] fatholbāb ۱. = فتح 〈 فتح باب۲. (اسم) [قدیمی، مجاز] آغاز.
-
فتح الفتوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fatholfotuh پیروزیِ بزرگ. Δ در اصل نام جنگی است که در زمان عمربن خطاب میان ایرانیان و اعراب در نزدیکی نهاوند رخ داد و لشکریان ایران شکست خوردند.
-
فتح نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] fathnāme نامهای حاوی خبر پیروزی که به اطراف کشور فرستاده میشد.
-
فتح وظفر
دیکشنری فارسی به عربی
انتصار
-
فتح نمایان
دیکشنری فارسی به عربی
مفکرة
-
فتح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
افتح , خفض
-
فتح یا ظفر
فرهنگ واژههای سره
پیروز
-
فتح بن ادریس
لغتنامه دهخدا
فتح بن ادریس . [ ف َح ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) ابن نصر کاتب ، مکنی به ابوالفضل وی در محرم سال 315 هَ . ق . درگذشت . او از جمله رواتی است که از الرمانی محمدبن یحیی ، و حمیدبن مسعدة روایت حدیث کرده است . (از ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 157).
-
فتح بن حجاج
لغتنامه دهخدا
فتح بن حجاج . [ ف َ ح ِ ن ِ ح َج ْ جا ] (اِخ ) مؤلف تاریخ سیستان آرد: مأمون حکومت سیستان را به فتح بن حجاج داد وفتح ، سهل بن حمزه را به خلافت خویش بدانجا فرستاد. سپس خود در ذی القعده ٔ سال 194 هَ . ق . به سیستان آمد ومیان او و محمدبن حصین القوسی که...
-
فتح بن خاقان
لغتنامه دهخدا
فتح بن خاقان . [ ف َ ح ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن غرطوح . از ادبا و شاعران فصیح و در نهایت هوشمندی و ذکاوت بود. اصل وی ازمردم پارس و شاهزاده است . متوکل عباسی او را برادر خود خواند و وزارت خویش بدو داد، سپس فرمانروایی شام را به وی سپرد تا در آنجا نایب...
-
فتح بن خاقان
لغتنامه دهخدا
فتح بن خاقان . [ ف َ ح ِ ن ِ ] (اِخ ) فتح بن محمد. رجوع به فتح بن محمد شود.
-
فتح بن سعید
لغتنامه دهخدا
فتح بن سعید. [ ف َ ح ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) موصلی ، مکنی به ابونصر (گاه وی را با فتح موصلی معروف اشتباه میکنند و هر دو فتح نزد اهل علم شهرت دارند). از تقوی و پرهیزکاری او داستانها گفته اند: عیسی بن هشام یکی از دوستان او آرد که : روزی بر او وارد شدم و وی ...
-
فتح بن سیدالناس
لغتنامه دهخدا
فتح بن سیدالناس . [ ف َ ح ِ ن ِ س َی ْ ی ِ دِن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به ابن سیدالناس شود.