کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتانه
/fattāne/
معنی
= فتان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: fattāne) (عربی) (به مجاز) فتان ، بسیار زیبا و دلفریب ؛ (در قدیم) (به مجاز) با زیبایی و دلفریبی.
-
فتانه
فرهنگ فارسی معین
(فَ تّ نِ) [ ع . فتانة ] (ص .) مؤنث فتان .
-
فتانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فتانَة، مؤنثِ فتان] [قدیمی] fattāne = فتان
-
واژههای مشابه
-
فتانة
لغتنامه دهخدا
فتانة. [ ف َت ْ تا ن َ ] (ع ص ) تأنیث فتان . رجوع به فَتّان شود. || (اِ) سنگ محک . (تعریفات جرجانی ) (اقرب الموارد).
-
دَرانه، فتانه
لهجه و گویش تهرانی
انعام، دست لاف، حقالعمل
-
جستوجو در متن
-
فتان
واژگان مترادف و متضاد
۱. افسونگر، فتانه، فتنهانگیز، فتنهجو، فتنهگر، فریبا ۲. دلربا، دلفریب، زیبا
-
فاتنة
لغتنامه دهخدا
فاتنة. [ ت ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث فاتن . زنی که دل مردی را برده و او را مفتون خود کرده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به فتان و فتانه شود.
-
سالوس
واژهنامه آزاد
واژه ای یونانی که بعد از حملهٔ اسکندر وارد ادبیات ایران شده است. و به چم (معنی) شادان، چرب زبان، خوش گذران، فتان است. و از واژهٔ نهوسلوس و یا نحوسلوس و یا نحوسلوس و نحوثلث گرفته شده است. و «نهوسلوس» به معنای شادی کردن، شاد کننده ، مژدگانی دهنده، تهمت...
-
محک
لغتنامه دهخدا
محک . [ م ِ ح َک ک ] (ع اِ) سنگی که بر آن زر و سیم عیار کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسم آلت از حَک ّ به معنی سائیدن سنگ زرکش که سیاه باشد و بر آن آزمایش زر کنند. (غیاث ) (آنندراج ). سنگی که بدان زر و سیم عیارکنند. (ناظم الاطباء). سنگ که بدان...