کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتالیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتالیده
/fa(e)tālide/
معنی
پاشیده؛ پراکنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتالیده
لغتنامه دهخدا
فتالیده . [ ف َ / ف ِ دَ / دِ ] (ن مف ) اسم مفعول از فتالیدن . پراکنده کرده : وآن شرر گویی طاووس به گرد دم خویش لؤلؤ خرد فتالیده به منقار بود.منوچهری .
-
فتالیده
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ دِ) (ص مف .) 1 - برکنده شده . 2 - ریخته شده ، افشانده . 3 - دریده ، شکافته . 4 - جدا شده . 5 - از هم پاشیده ، پراکنده شده .
-
فتالیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] fa(e)tālide پاشیده؛ پراکنده.
-
جستوجو در متن
-
فتاریده
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ دِ) (ص مف .) نک فتالیده .
-
افتال
لغتنامه دهخدا
افتال . [ اِ ] (ن مف مرخم ، نف مرخم ) پراکنده و پاشیده و شکافته و دریده باشد. (برهان ).دریده و شکافته و پراکنده و پاشیده باشد. (هفت قلزم ). بمعنی پراکنده و شکافته و دریده و برافشانده و افتالیدن مصدر آن است . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پراکنده و ...
-
شرر
لغتنامه دهخدا
شرر. [ ش َ رَرْ ] (ع اِ) پاره ٔ آتش که بجهد.شررة یکی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). لخشه ٔ آتش ؛ یعنی سرشک آتش . (مجمل اللغة). آتشپاره . (آنندراج ). یک پاره ٔ آتش . (غیاث اللغات ). سرشک آتش . (دهار). خُدره . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). جرقه . شرار...