کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتالنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فتالنده
/fa(e)tālande/
معنی
۱. افشاننده.
۲. پراکندهکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتالنده
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ لَ دِ یا دَ) (ص فا.) 1 - پریشان کننده ، از هم پاشنده . 2 - شکافنده .
-
فتالنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] fa(e)tālande ۱. افشاننده.۲. پراکندهکننده.
-
جستوجو در متن
-
فتال
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ فتالیدن) [قدیمی] fa(e)tāl ۱. = فتالیدن۲. فتالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گهرفتال، ◻︎ جز از گشاد تو در چنبر فلک که برد / فروغ خنجر الماسْفعل مغزْفتال (ازرقی: ۴۹).
-
اخترفشان
لغتنامه دهخدا
اخترفشان . [ اَ ت َ ف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) فتالنده و فشاننده و نثارکننده ٔ اختر : پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهرپرست زیر پایه ی ْ دست تو دست سپهر اخترفشان .فرخی .
-
فتال
لغتنامه دهخدا
فتال . [ ف َ / ف ِ ] (اِمص ) از هم گسستن . بریدن و شکستن . پیچیدگی . (برهان ). || (نف مرخم ) پراکنده ، گسلنده و کشنده . (فرهنگ اسدی ). در این معنی بصورت پساوند فاعلی استعمال شودو مرخم فتالنده است ، مانند گهرفتال و زره فتال . در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخج...