کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتار
لغتنامه دهخدا
فتار. [ ف ِ ] (ع مص ) آرمیدن سپس جوشش و به سستی آوردن سپس درشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آرمیدن سرما. || کوتاهی کردن در کار. (اقرب الموارد).
-
فتار
لغتنامه دهخدا
فتار. [ ف ُ ] (ع اِ) آغاز غش . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
فطار
لغتنامه دهخدا
فطار. [ ف ُ ] (ع ص ) شمشیر که در آن کفتگی باشد و نبرد چیزی را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
خامفی
لغتنامه دهخدا
خامفی . (اِخ ) نام سه معبود افسانه ٔ مصری است که مصریان آنها را حامی های خود می دانسته اند و این سه معبود به اسامی «کتف » و «فتار» و «فره » موسوم بوده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
افتال
لغتنامه دهخدا
افتال . [ اِ ] (ن مف مرخم ، نف مرخم ) پراکنده و پاشیده و شکافته و دریده باشد. (برهان ).دریده و شکافته و پراکنده و پاشیده باشد. (هفت قلزم ). بمعنی پراکنده و شکافته و دریده و برافشانده و افتالیدن مصدر آن است . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پراکنده و ...