کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فایق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فایق
/fāyeq/
معنی
۱. برگزیده؛ برتر.
۲. چیره؛ مسلط.
〈 فایق آمدن (شدن): چیره شدن؛ برتری یافتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیروز، چیره، غالب، فاتح، فایز، فایز، مستولی، مسلط
۲. برتر، عالی، والا ≠ مغلوب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فایق
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیروز، چیره، غالب، فاتح، فایز، فایز، مستولی، مسلط ۲. برتر، عالی، والا ≠ مغلوب
-
فایق
لغتنامه دهخدا
فایق . [ ی ِ ] (اِخ ) روستایی است ، و از آن روستاست قریه ٔ ماودانه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فایق
لغتنامه دهخدا
فایق . [ی ِ ] (ع ص ) فائق . برگزیده و بهترین از هر چیزی . (منتهی الارب ) : شکرینه که از شکر فایق کنند معتدل باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فائق شود.
-
فایق
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . فائق ] 1 - (اِفا.) مسلط شونده ، چیره شونده . 2 - (ص .) نیکو و برگزیده از هر چیزی .
-
فایق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فائق] fāyeq ۱. برگزیده؛ برتر.۲. چیره؛ مسلط.〈 فایق آمدن (شدن): چیره شدن؛ برتری یافتن.
-
واژههای مشابه
-
فایق آمدن
واژهنامه آزاد
پیروز شدن، سلطه یافتن
-
شهد فایق
واژهنامه آزاد
شَهدِ فایق:بهترین عسل،بهترین شیرینی
-
جستوجو در متن
-
فائقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فائقَة، مؤنثِ فائق] fā'eqe = فایق
-
مستولی ساختن
واژگان مترادف و متضاد
مسلط ساختن، استیلا دادن، فایق کردن
-
مسلط شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چیرهشدن، غالب شدن، فایق شدن، مستولی شدن، استیلا یافتن، فایق آمدن، سلطه یافتن ۲. اشرافیافتن، ماهر شدن ۳. مشرف شدن
-
مسلط گشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چیره شدن، غالب شدن، فایق شدن، مستولیشدن، استیلا یافتن، فایق آمدن، سلطه یافتن ۲. اشرافیافتن، ماهر شدن ۳. مشرف شدن
-
مستولی
واژگان مترادف و متضاد
چیره، غالب، فایق، مسلط ≠ مغلوب
-
چیره شدن
واژگان مترادف و متضاد
فایق آمدن، پیروز شدن، مستولی شدن، تسلط یافتن، استیلایافتن، غلبه یافتن ≠ مغلوب شدن